یاد تو هر دم که از ره می‌رسید خواب از چشمان واژه می‌پرید در دل سنگی تکرارِ صدا نغمه‌ی آرام رویا می‌تپید برنگشتی و جنون؛ صد راه رفت شبنم دلتنگی‌ام بی تو چکید ای امان از وعده‌ی سرخرمنت چهره‌ی شهریورم از غم تکید کافه‌ی تنهایی و دمنوش و چای می‌شود؛ آرام؛ جان از عطر بید […]

گلوی رابطه

خودت را به بی خیالی زده بودی غافل از اینکه بغضی در گلوی رابطه مان ورم می کرد   مهناز نصیرپور

بی تو تهرانم

بی تو تهرانم اسیر انتحار واژه ی تبدار درد و انتظار این وداع آخرین، جانم گرفت یک خشاب، بغض و دریغ وانفجار مهناز نصیرپور هفده خرداد نود و شش ساعت ۱۷:۵۰ دقیقه…

در آغوشت

برآورده شدم هردم در آغوشت   مهناز نصیرپور یازده فروردین ۹۶ شب آرزوها

انتحار

  بیا به هم برسیم   تا انتحاری، آتشفشان خاموش آغوشمان را روشن نکرده   مهناز نصیرپور هفده خرداد ۹۶ ساعت ۱۲:۵۵ دقیقه…

پرستوی غزل

  کار از شعر گذشته   و پرستوی غزل   از بهار دفتر   به خزان   کوچیده   مهناز نصیرپور بداهه در پاسخ تو - شعر پدرم ۱۲/۳/۹۶ ساعت ۱:۴۵ دقیقه…

آشوب گریه

خداوندا پر از گریه به لبخند تو محتاجم... کنارم باش بی مهرت از این آشوب می میرم #مه_ناز_نصیرپور