مطالب توسط مهناز

خورشید بلوچستانی

ای تمینای ترانه بی تو قافیه نشد جور دگر عطر یاد تو ولی می رقصد لای اوراق سپید شعرم   پ.ن: همه ی سال چونان دی ماهِ رفتن تو لبِ خشک غزلم یخ زده است مه ناز نصیرپور تقدیم به مهربانی دختر تابستانی خورشید بلوچستانی تمینا اوان ۲۳ دی …  

,

یادنامه

و هنوزم انگار پشت آن پنجره های بسته ی اتوبوس خسته می بینم شب غمگین دو چشمان تو را و هنوز انگاری روی نیمکتهای سنگیِ ترمینال جانِ من منتظرِ آمدنت می مانَد دل ِ من می ریزد وقتی که چشمانم می افتد به خطِ تاکسیِ گاندی و ونک تو هنوز انگاری اینجایی رد پایت در […]

سیبری غم

خاتون! ما هنوز زیر #پوتین سکوت، به اشغال تن داده ارتشِ امنیت خود را به وطن‌فروشی فروخته‌ایم ما روح ترس‌خورده‌ی مسخ‌شده‌ی انفعالیم هق هقی فروخورده فریادِ زخمی بی‌ضماد بغضی مزمن در گلوی سرنوشت… ما باید از چشمانِ خودی‌ها پنهان شویم که از با هم نبودن اینگونه بی هم شده‌ایم ما، از خنجر خیانت، این چنین […]

حجازِ جهل

اینجا حجازِ جهله که ظاهرِش جدیده پاداشِ آرزوهات یه پارچه‌ی سفیده اخبارِ دائما بد تو گوش ما می‌پیچه ارزش جونِ آدم اینجا همیشه هیچه رویای دخترامون رنگیِ داسِ درده غیرت اگه جنونه لعنت به هر چی مَرده این خولیِ تحجر از هرچی بنده آزاد از حمله‌ی تعصب اخلاق رفته بر باد قانونِ ضدِ کودک داس […]

باتلاقِ افسوس

نه گریه دردو درمونه نه شادی دیگه می‌خونه از اون فصلی که تو رفتی بهار، عین زمستونه تموم عکساتون خیسه قلم ،مرثیه می‌ریسه عروسی یادته #الوند ؟ کجاس اون کوچه و ریسه شماها کوه من بودید شفای روح من بودید همیشه فصل پایان غم و اندوه من بودید منم پشتِ درِ حسرت دلِ تنگم پر از […]

خنده ی سرخابی

  شهر سربیِ کبودم آسمانِ آبی ات کو؟ شوق چشمانت رمیده خنده ی سرخابی ات کو؟ واژه ها تبعیدِ بغض و بیدها درگیر بادند فصل رویایت زمستان رویش شادابی ات کو؟ آرزوها غیرِ ممکن مردمت فکرِ مُسَکِّن خستگیهاشان چه مزمن آخرِ بی خوابی ات کو؟ تو سیه پوش و پریشان دستهایت سرد و لرزان رنگ […]

شاعرِ آغوشت

دیرم شده و مقصرش آغوشت معتادِ توام؛ مخدرش آغوشت این دفتر لحظه‌ها پر از خاطره‌ات تاریخ‌نویس و شاعرش آغوشت #مه_ناز_نصیرپور 💕 T.me/MehreMordadi

ماتیک سرخ لبخند

تحمیل درد دوری، صبر است با غروری ماتیکِ گرمِ لبخند، زیرِ نقاب کوری یادِ شبِی شکسته، با سایه های خسته با آه سرکش غم، بغضی که راه بسته مرثیه های کشدار، غمنامه های بسیار خون واژه های دفتر، با یک ردیف تکرار پاییز و باغِ احساس، گیلاس پشت گیلاس در جنگ غصه پژمرد، پروانه و […]