ای تمینای ترانه بی تو قافیه نشد جور دگر عطر یاد تو ولی می رقصد لای اوراق سپید شعرم پ.ن: همه ی سال چونان دی ماهِ رفتن تو لبِ خشک غزلم یخ زده است مه ناز نصیرپور تقدیم به مهربانی دختر تابستانی خورشید بلوچستانی تمینا اوان ۲۳ دی …

یادنامه
و هنوزم انگار
پشت آن پنجره های بسته ی اتوبوس خسته
می بینم
شب غمگین دو چشمان تو را
و هنوز انگاری
روی نیمکتهای
سنگیِ ترمینال
جانِ من منتظرِ آمدنت می مانَد
دل ِ من می ریزد وقتی که
چشمانم
می افتد
به خطِ تاکسیِ گاندی و ونک
تو هنوز ان…

سیبری غم
خاتون!
ما هنوز زیر #پوتین سکوت،
به اشغال تن داده
ارتشِ امنیت خود را به وطنفروشی فروختهایم
ما روح ترسخوردهی مسخشدهی انفعالیم
هق هقی فروخورده
فریادِ زخمی بیضماد
بغضی مزمن در گلوی سرنوشت...
ما باید از چشمانِ خودیها پنهان شویم
که از با هم…

حجازِ جهل
اینجا حجازِ جهله
که ظاهرِش جدیده
پاداشِ آرزوهات
یه پارچهی سفیده
اخبارِ دائما بد
تو گوش ما میپیچه
ارزش جونِ آدم
اینجا همیشه هیچه
رویای دخترامون
رنگیِ داسِ درده
غیرت اگه جنونه
لعنت به هر چی مَرده
این خولیِ تحجر
از هرچی بنده آزاد
از حملهی ت…

باتلاقِ افسوس
نه گریه دردو درمونه
نه شادی دیگه میخونه
از اون فصلی که تو رفتی
بهار، عین زمستونه
تموم عکساتون خیسه
قلم ،مرثیه میریسه
عروسی یادته #الوند ؟
کجاس اون کوچه و ریسه
شماها کوه من بودید
شفای روح من بودید
همیشه فصل پایان
غم و اندوه من بود…


خنده ی سرخابی
شهر سربیِ کبودم
آسمانِ آبی ات کو؟
شوق چشمانت رمیده
خنده ی سرخابی ات کو؟
واژه ها تبعیدِ بغض و
بیدها درگیر بادند
فصل رویایت زمستان
رویش شادابی ات کو؟
آرزوها غیرِ ممکن
مردمت فکرِ مُسَکِّن
خستگیهاشان چه مزمن
آخرِ بی خوابی ات کو؟
تو سیه…