یاد تو هر دم که از ره می‌رسید خواب از چشمان واژه می‌پرید در دل سنگی تکرارِ صدا نغمه‌ی آرام رویا می‌تپید برنگشتی و جنون؛ صد راه رفت شبنم دلتنگی‌ام بی تو چکید ای امان از وعده‌ی سرخرمنت چهره‌ی شهریورم از غم تکید کافه‌ی تنهایی و دمنوش و چای می‌شود؛ آرام؛ جان از عطر بید […]

ناقوس دلتنگی

  دلتنگی ناقوسی ست که هر جمعه هفت بار نواخته می شود مه ناز نصیرپور

سمفونی پیوند

سمفونی پیوند! مثنوی لبخند! چشم روزم ز تو روشن شده است دفتر زندگیم از غزلت سرشار است با نگاهت کارِ غصه هایم زار است   مه ناز نصیرپور پنجم خرداد نود و شش…

نیمه ی خرداد

  شیرین امردادم   در حسرت فرهادم   من، خسته شدم برگرد ای نیمه ی خردادم   مهناز نصیرپور

بغل مبهم شب

اشک را بنویسم؟   یا غم و بغض و نبودنهایت؟   بهتر آن است که ساکت باشم و تو را در بغل مبهم شب گریه کنم   مه ناز نصیرپور…

شراب لب تو

من که امروز شراب لب تو نوشیدم تا چهل روز معافم ز نماز و روزه   مهناز نصیرپور ساعت ۲۳ پنجم خرداد

شکوفه در هوایت

وردِ زبانِ درختان بودی که در هوایت شکوفه دادند من هم می خوانمت شاید رسیدی و گل دادم   مهناز نصیرپور فروردین ۹۶ اون روزای خوب و امیدوارانه که اردیبهشت ازم گرفت...…