یاد تو هر دم که از ره می‌رسید خواب از چشمان واژه می‌پرید در دل سنگی تکرارِ صدا نغمه‌ی آرام رویا می‌تپید برنگشتی و جنون؛ صد راه رفت شبنم دلتنگی‌ام بی تو چکید ای امان از وعده‌ی سرخرمنت چهره‌ی شهریورم از غم تکید کافه‌ی تنهایی و دمنوش و چای می‌شود؛ آرام؛ جان از عطر بید […]

تابستان و پاییز

تا وقتی ،آغوشی از عشق ، تنور مرداد باشد تا وقتی دلی برای طعم آلبالو، گونه ی سرخ زردآلو، لواشک آلو، روزهای بلند و بستنی، رها کردن پاها در آب رودخانه، خوابیدن در چادر و بوی چمن و شمال و تمشک و صبحانه فصلِ هم آغوشی تن و دریا، نسیم جنگل و ر…

دستان خورشیدی تو

رود جاری در رگهایم در آستانه ی انجماد ، از زمستان فاصله .. تنها گرمای نگاه مهرماهی ات کافیست تا آتش بگیرد آغوش مردادی ام.... آفتابِ پاییزیِ من! مثل خورشید تابستان، داغ نیستی اما در سرمای روزهای پاییز دلتنگی دلپذیرتر از تابستانی... آرامش در دست…

درختان زیبا

درختان زیبا چه با گذشت و مهربان درخیابانهای سنگی عبور آدمها دستان مهربانتان را گشوده و ایستاده اید تا سیاهیهای خودخواهی آدمها را با عمق وجود نفس بکشید تا هوا برای ریه های ما باشد... انگشت نوازش را بر برگهایتان کشیدم غبار سیاه غم ب…

جاده ها با هم چه فرقی دارند؟

جاده ها چه فرقی دارند، وقتی پشت کوه غم ، منتظرم نباشی.... عطر حضورِ خود را در خانه ام نپاشی... به عشق تو،می کشم بر تابلوی لحظه ها با قلم امیدم ، رنگین ترین نقاشی...   مه ناز نصیرپور…

چهاردیواری نبودنت

دیوار بلندِ نبودنت، می بندد راه آفتاب را، تا خانه ی دلم چهاردیواری نشده ،بیا... مه ناز نصیرپور  

عید قربان

  دلم را دریای طوفانی کردی و رفتی با اشک، چشمانم را چراغانی کردی و رفتی گل لبخندم را اسیر خاک پشیمانی کردی و رفتی شب عید بود و قلبم را قربانی کردی و رفتی... …