یاد تو هر دم که از ره می‌رسید خواب از چشمان واژه می‌پرید در دل سنگی تکرارِ صدا نغمه‌ی آرام رویا می‌تپید برنگشتی و جنون؛ صد راه رفت شبنم دلتنگی‌ام بی تو چکید ای امان از وعده‌ی سرخرمنت چهره‌ی شهریورم از غم تکید کافه‌ی تنهایی و دمنوش و چای می‌شود؛ آرام؛ جان از عطر بید […]

قبله ی خورشیدی- مدال همسرایی(نشست شاعران آزاد ایران)

تو همان دریایی که نسیم مهرت جاریِ دوزخ دلتنگی مرداد من است گرچه از قبله ی خورشیدی تو همچو نپتون دورم ولی از یاد و امیدت هردم رقصِ رنگ و نورم...   مهناز نصیرپور پ.ن: سوم مرداد روز میلاد امام رضا به مهر خداوند ، مدالهای برنز و…

به لیموی دیدارت

عطش می بارد وُ میانِ کافه ی دنج اتاقم برگ سبز شعر وُ به لیموی دیدارت به جان عشق می چسبد...   مهناز نصیرپور

خسوفِ دوری

عزیزِ سربه راه من، دلیل جزر و مدِ هر نگاه من به پایان می رسد با تو غم سنگین و آه من   اگرچه در تبت بدجور می سوزم نوازش می کند یادت شب موی سیاه من   میان لحظه های تلخ دلتنگی خیالت،روشناییِ پگاه من…

آغوشها

فسانه می شود آغوشها وقتی خدا خواهد ترانه می شود آغوش ها وقتی خدا خواهد اگرچه خواستید مردم نبینند موی زنها را رسانه می شود آغوشها وقتی خدا خواهد   مهناز نصیرپور ۴ تیر ۹۷ پ.ن: جهانی می شود آغوش ها وقتی خدا خواهد...…

لبخند، آوای صورتی آرامش

توئه زندگی من ! شبها، نفس کم می آورد شعرهایم وقتی قافیه ی آغوشت در جانم نمی‌‌تپد و گرمی دستانت ردیف شانه های بی‌پناهی‌ام نیست... خیال تو را بغل می‌کنم تا مرداد تن‌پوشت را به یاد آورم و امید مهر دیدارت در وجودم جاری شود... تحمل، نام دیگر من …

آفتاب مهر لبخند

یکی باید باشه که پشتت به آفتاب مهر وجودش گرم باشه، قطب دلسردیهاتو آب کنه... یکی باید باشه که لبخندتو دوبرابر کنه ، آرامشتو به توان بی نهایت برسونه روی شونه های امنش همه ی ترسهات تموم بشه... بغضتو از چشمات بفهمه و اشکای دلتنگیتو پاک کنه.…