یاد تو هر دم که از ره می‌رسید خواب از چشمان واژه می‌پرید در دل سنگی تکرارِ صدا نغمه‌ی آرام رویا می‌تپید برنگشتی و جنون؛ صد راه رفت شبنم دلتنگی‌ام بی تو چکید ای امان از وعده‌ی سرخرمنت چهره‌ی شهریورم از غم تکید کافه‌ی تنهایی و دمنوش و چای می‌شود؛ آرام؛ جان از عطر بید […]

زلف سیاهت قدغن

ماهِ رمضان،نوشِ نگاهت قدغن روییدن من بر سر راهت قدغن چشمان من از عطش سیاهی رفته باریدن روی همچو ماهت قدغن صحرای نبودن تو همچون لوت و تن پوش پر از گل و گیاهت قدغن تشویش و غم و بی کسی و زوزه ی باد آغوش لطیف و جان پناهت قدغن تا…

بهار غزل آغوشت

شب شکوفایی لبخند من است در بهار غزل آغوشت...   مهناز نصیرپور

اردی بهشتِ باور من

عزیز نغمه و شعر و ترانه شقایق، رازقی، مه دلبرِ من در این دنیا که لبریز فریب است تویی اردی بهشتِ باور من نگاهت مصرع آبی عشق است تب پرواز در بال و پر من خیال تو که پژواک امید است طلوع هر غزل در دفتر من میِ لبخند تو قافیه ی مهر شراب شاد…

خاموشی چراغ آسمان

هوای بارانی همیشه دونفره نیست گاهی خاموشی چراغ آسمان است برای چشمانی که از باریدن شرم دارند...   مهناز نصیرپور  

بهانه ی غزل

دوباره شب دوباره خواب میان بازوان من چو طفل کوچکی بخواب هوا هوای سرد غم نوای شادمانه کم در انجماد شعر من بیا به واژه ها بتاب تویی بهانه ی غزل نگاه تو پر از عسل ز روح خسته ام بگیر تو ازدحام این عذاب صدای دلنشین رود نوای ساز و…

حفاظت شده: نارنجی عشق و غزل

واژه واژه میسرایم روی زیبای تو را تا بخوابی، بهترینم! شب به خیر گرد تو حلقه زنان سیاره های کهکشان روح و جانم! ای نگینم! شب به خیر چشم تو آغازِ عاشقانه هاست( چشم تو دیوانِ عاشقانه هاست) چشم تو دیوانِ زیبای غزل چشمهایت ترجمان زندگی چشمهایت هد…