یاد تو هر دم که از ره می‌رسید خواب از چشمان واژه می‌پرید در دل سنگی تکرارِ صدا نغمه‌ی آرام رویا می‌تپید برنگشتی و جنون؛ صد راه رفت شبنم دلتنگی‌ام بی تو چکید ای امان از وعده‌ی سرخرمنت چهره‌ی شهریورم از غم تکید کافه‌ی تنهایی و دمنوش و چای می‌شود؛ آرام؛ جان از عطر بید […]

مدیترانه ی آغوشت

مدیترانه ی آغوشت مادر هزاران ترانه   مه ناز نصیرپور

معراج شعر

نازل می شود خیالت، به معراج می رود، شعرم مه ناز نصیرپور

طوفان حسود

گریه، طوفان حسودی ست که گل سرخ لبخند را حتی برای یک روز تاب نمی آورد مه ناز نصیرپور پ.ن:پرپر شد رویای صورتی بهارم حالا با خیال راحت ببار بر گونه های زردم …

ظرف تنهایی

صدای چک چک یادت میان ظرف تنهایی نوای لحظه های من   مه ناز نصیرپور بیست و ششم آذر نود و پنج

سورتمه ی شعر

سٌر می خورد سورتمه ی شعرم بر سپید خیال تو مه ناز نصیرپور

آسمان،ریسمان

هرشب می بافم ریسمان خیالم را به آسمان چشمانت مه ناز نصیرپور