یاد تو هر دم که از ره می‌رسید خواب از چشمان واژه می‌پرید در دل سنگی تکرارِ صدا نغمه‌ی آرام رویا می‌تپید برنگشتی و جنون؛ صد راه رفت شبنم دلتنگی‌ام بی تو چکید ای امان از وعده‌ی سرخرمنت چهره‌ی شهریورم از غم تکید کافه‌ی تنهایی و دمنوش و چای می‌شود؛ آرام؛ جان از عطر بید […]

دلواژه های زخمی

#دلواژه_های_زخمی #تلنگر بغض، این فاجعه ی تموم نشدنی... و آدمایی که گناهشون بخشودنی نیست همه ی اونایی که مثل مار توی ارتباط دو نفر می خزن تا از هر جای خالیی برای ارتباط خودشون استفاده کنن... اونایی که با فریب و بهونه های مختلف از م…

گل احساس

شکوفا شد گل احساس با مهر نگاه تو شود آغوش مردادم دوباره جان پناه تو شب است و پلک تو بسته،دل من از غمت خسته تمام شب به امّید طلوع آن پگاه تو مهناز نصیرپور…

اولین روز آخرین ماه سال

دغدغه های تنهایی اولین روز آخرین ماه سال... وقت سرودن عشق ️ است نه دویدن های الکی‍ وقت عبوری آرام از جاده های سالی که میگذرد... یادآوری شادی هایی  ️ که گذشت  لمس خاطره ی آدمهایی که رفتند و این روزها را ندیدند... حتی نفس کشیدن سرمای زمستان…

شاه دل من

ورق ورق خشت به خشت بُرّ میزنم دفتر آغوشت تا عطر تنت مزرعه ی گشنیزها را پر کند شاه دل ❤️ من   مهناز نصیرپور بیست و دوم بهمن ساعت دوازده و سی دقیقه ♥…

پلان عاشقانه (جشنواره فیلم)

دوربینِ چشمِ من بی قرارِ بازی ات یک پلانِ عاشقانه بر دلم❤️ تقدیم کن #مه_ناز_نصیرپور #جشنواره_فیلم

به امّید بهار

سنگسار بغض و تنهایی شدم در زمستان،ناامید و بی قرار تار و پودم از جدایی یخ زده قلب من اما به امّیدِ بهار مه ناز نصیرپور بداهه واژگانی با واژه ی سنگسار گروه مکتبخانه عشق ۱۶ دی نود و پنج…