یاد تو هر دم که از ره می‌رسید خواب از چشمان واژه می‌پرید در دل سنگی تکرارِ صدا نغمه‌ی آرام رویا می‌تپید برنگشتی و جنون؛ صد راه رفت شبنم دلتنگی‌ام بی تو چکید ای امان از وعده‌ی سرخرمنت چهره‌ی شهریورم از غم تکید کافه‌ی تنهایی و دمنوش و چای می‌شود؛ آرام؛ جان از عطر بید […]

تحول احساس

شعر نو، تحول احساس! فصل رز و بنفشه و گیلاس قاصد صلح منطقه ای قطعنامه ی رنج و هراس مهناز نصیرپور

فصل مهر ماندگار

نگذارید به خاطر کسی یا چیزی معشوقه تان حسرت ابدی آغوشتان شود، همیشه برای انتخاب، بهترین ها وجود دارند هم برای مرد،هم برای زن... اما نبض غزل هر آدمی فقط برای یک نفر می تپد که اگر به دست نیاورد، نامش،بغض همیشگی گلوی زندگیش می شود در ع…

فصل مهر

همه از فصل گل گویند من اما داغ و مردادی ز فصل مهر میگویم مهناز نصیرپور

نبودنت آنقدر زمستان است که

شب به وقت فروردین نبودنت آنقدر زمستان است که "همیشه بهار" ی نروییده اما آنقدر بهارست که گل یخی نمانده اصلا اینجا فصل بی فصلیست که حتی شعر جوانه نمی زند   مهناز نصیرپور سوم فروردین نود و شش زیباکنار…

نگاه خسته ی خواب

پر از دلشوره بی تابم نگاهِ خسته ی خوابم در این شهر پر از باران تو را دیگر نمیابم...   مهناز نصیرپور دوم فروردین نود و شش زیباکنار  …

مهر روشن تقویم من

روز هفتم وعده ی دیدار ماست ای تو مهر روشنِ تقویم من   مهناز نصیرپور