یاد تو هر دم که از ره می‌رسید خواب از چشمان واژه می‌پرید در دل سنگی تکرارِ صدا نغمه‌ی آرام رویا می‌تپید برنگشتی و جنون؛ صد راه رفت شبنم دلتنگی‌ام بی تو چکید ای امان از وعده‌ی سرخرمنت چهره‌ی شهریورم از غم تکید کافه‌ی تنهایی و دمنوش و چای می‌شود؛ آرام؛ جان از عطر بید […]

ابرهای خیال تو

آسمان ذهن من پر از ابرهای خیال توست با بهار نگاه تو می بارد مروارید واژه ها بر دفتر سپید شعرم گل می کند نسترن های رنگین غزل و ترانه فصل دیدار دست در دست هم محو می شویم در افق های روشن عاشقانه مهناز نصیرپور ۴/۹/۹۳…

خسته ی خیابان ها

دست و پازدہ در باتلاقِ بے تڪیـہ گاهی، چشمانش ،نگاـہ عاشقانـہ اے ندیدہ اند. دستانش ،از باغ نوازش، گلے نچیدہ اند. خیابانهاے آغوشش،بـہ بטּ بست بے مهرے رسیدہ اند ڪتابها حرف در لبانِ خاموشش نهفتـہ است بغضی در گلویش نشڪفتـہ است نفسهایش ،تلخے…

شکوفه ی صورتی خیال

در هوایِ دستانم، جا گذاشته ای ، عطر ِحضورت را ، بی اختیار، زنده می شود، خاطره ات، با هر نفس عمیق، و پر پر می کند بغض دلتنگی، شکوفه ی صورتی خیال را.. مهناز نصیرپور  …

پرواز

پرواز روحت را به بند می کشند و حق خود می پندارند پرواز با پرندگان آسمان را دلت را می شکنند پرو بالت را می بندند.. .گفتی پروازم را به فراموشی بسپارم آوازم را به خاموشی اما ابر عشق از نگاهت دیگر نبارید شقایق قلبم پژمرد گل لبخند …

تنهایی عمیق

چه تنهایی عمیقی نهفته بود در پسِ نزدیکیِ تن هامان، نمی دانستم ،منِ عاشقِ ساده، چه بی تفاوت گفتی اتفاقیست که افتاده... مهناز نصیرپور…

مثلث برمودا

نگاهت، مثلث برموداست چه بی اختیار کشیده میشوم، به سویت، غرق میشوم در پیچ و تاب گیسویت.... مه ناز نصیرپور