یاد تو هر دم که از ره می‌رسید خواب از چشمان واژه می‌پرید در دل سنگی تکرارِ صدا نغمه‌ی آرام رویا می‌تپید برنگشتی و جنون؛ صد راه رفت شبنم دلتنگی‌ام بی تو چکید ای امان از وعده‌ی سرخرمنت چهره‌ی شهریورم از غم تکید کافه‌ی تنهایی و دمنوش و چای می‌شود؛ آرام؛ جان از عطر بید […]

کوچه های دنج رویای آغوشت

زیرِ نقره پاش ِ باران یا در آفتاب تابان هرجا ،در هر هوایی سرشارم از آرامش خواب در کوچه ی دنج آغوشت، وزنِ شعرِ نگاهت میکِشد وجودم را به سویِ لبهای خاموشت مه ناز نصیرپور ۲۵/۹/۹۳…

بوسه های من و تو

باران برف شد اما بوسه های من و تو گل نکرد مهناز نصیرپور

باران اسیدی

عاشق که باشی ... اسیدی بودن باران چه اهمیت دارد ؟ مهم این است تو هستی و غزل چشمان او و خنده های بی بهانه ... نگاه آبی یار و برگهای رنگی پاییز و آغاز ترانه... چندین برابر می شود عطر موهایش زیر باران... و نرم تر از شکوفه های زیب…

رو به پایان

پاییز و باران و قصه های عاشقانه برگهای رقصان و دلتنگیهای بی بهانه رو به پایان است ... هراسانم دیر شود کنار هم قدم زدن میان این همه رنگ زیر آسمان بارانی فارغ از پشیمانی... مهناز نصیرپور …

کوچه های بارانی پاییز

دیشب کوچه های بارانی پاییز را قدم زدم بی تو.. اما نه تنهای تنها من بودم و رویای عاشقانه ی حضور تو من بودم و خاطرات جاودانه ی عبور تو سرد بود هوای فاصله، می لرزیدم اما هنوز مست از شراب نگاهت بی قرار و چشم به راهت... مهن…

دوراهی

در این دوراهی ها گم شده ام ... مثل پرنده ای که آسمانش را گم کرده است. مهناز نصیرپور