یاد تو هر دم که از ره می‌رسید خواب از چشمان واژه می‌پرید در دل سنگی تکرارِ صدا نغمه‌ی آرام رویا می‌تپید برنگشتی و جنون؛ صد راه رفت شبنم دلتنگی‌ام بی تو چکید ای امان از وعده‌ی سرخرمنت چهره‌ی شهریورم از غم تکید کافه‌ی تنهایی و دمنوش و چای می‌شود؛ آرام؛ جان از عطر بید […]

کوتاه های سپید من

این روزها نفس می کشد... در کوتاه های سپید من قصه ی بلند آه..... خورشید باش، گلواژه هایم را تا بازگردند پروانه های رنگی، به دشتِ شاعرانه هایم، تا دوباره از سرگیرم عاشقانه هایم  ، کوک کن برای سرودن ، بهانه هایم را ..... مهنا…

آخرینی که اولین ها را ندارد

خاطره هایم را نمی تواند بگیرد او که تو را از من گرفت اولین ها مال من بودند او آخرینی ست که اولین ها را ندارد... شعرهای من با تو همیشه رنگ دارد غم شیرین خاطره ها را بگذار با او بخندی ، با او برقصی من شریک اول بغض ها و خنده هایت …

گل یخ

۱/۱۰/۹۳ گل یخ روییدنت در فصلی سرد نویدِ گرمیِ امید است در انجمادِ درد زمستان، با شبهایِ بلند، یلدا را دارد با زلفِ کمند... روسپید است همیشه با رویش تو و ستاره های برف که در دامن سنگی کوهستان میان دستان بلورآجین یخ مغرورانه می ایستی. اما من …

مادربزرگ

مادربزرگ... تو را از دست داده ام با تمام رازقی های جانمازت با عطر گل محمدی ِ راز و نیازت پرواز کردی و رفتی از لحظه ی کوچ غمگینت با تلخیِ بغضِ سنگینت عجینم... تو در آسمانی و من اسیر زمینم دلتنگِ تو و آغوشِ تو ... خواب آن ر…

اولین شب زمستان

  اولین شبِ زمستان با خیال یلدای آغوشت رویای صورتیِ لبخند خاموشت امیدوار به لطف ایزد مهربان چشم به آسمان دعای هرسال ما، در فصلِ نوازشِ انگشتانمان کنارِ سرخیِ دانه هایِ انار زیر گرمایِ دلپذیرِ کرسیِ دورهم بودن حلقه های عشقمان د…

یلدایِ آغوشت

عطر ِبودنت، کم کم از تنم می پرد، کی تمدید می کنی یلدای آغوشت را؟ یاسِ پنهانِ پشتِ دیوارها، پیدا میکنم شانۀ غزل پوشت را مه ناز نصیرپور ۲۵/۹/۹۳…