یاد تو هر دم که از ره می‌رسید خواب از چشمان واژه می‌پرید در دل سنگی تکرارِ صدا نغمه‌ی آرام رویا می‌تپید برنگشتی و جنون؛ صد راه رفت شبنم دلتنگی‌ام بی تو چکید ای امان از وعده‌ی سرخرمنت چهره‌ی شهریورم از غم تکید کافه‌ی تنهایی و دمنوش و چای می‌شود؛ آرام؛ جان از عطر بید […]

پژواک نگاه تو

پژواک نگاهت، کوک می کند ساز دلم ، بیا بشنو آهنگ عاشقانه ای که تنها برای تو نواخته می شود مهناز نصیرپور ۵/۱۱/۹۳

رودخانه ی یاد تو

حتی اگر مرا ندیدی صدایم را نشنیدی بدان رودخانه ی یادت در بستر ذهنم جاریست غمگینم این روزها دلیل نیامدنم به باغ شعرت زنجیر بغض است و جاده های تاریک فاصله قحطی باران حوصله مهناز نصیرپور ۲۹/۱۰/۹۳…

آخرین فصل سال

دیگر نمی شنوم، آهنگ صدایت نمی بینم آسمان نگاهت نرگس آوردم برایت کجاست نوای خنده هایت؟ امید دیدار نفس نمی کشد دیگر خوابیده اند تا همیشه، چشمانت ************************ گرچه زندانی غم شدیم اما سبکبال رفتی پر از بغض و ماتم شدی…

سفر بی بازگشت

قصه ے زندگیت به سر رسید یاد تو به سر نمے رسد دستانِ نوازشت به دادچشمِ تر نمیرسد واژه هاے بودنت ردیف نمے شود شب گریه هاے ما به سحر نمیرسد دلم براے آغوشت، تنگ میشود فصل حضور ،دگر نمے رسد حسرت و اندوه آغاز مے شود، اما به آخر…

دلتنگی

دلتنگی واژه نیست یک کتاب حرف است گیرکردن در برف دلتنگی قصۀ هزار و یکشب، بی قراری و تب ، شعر بلند رویا، طوفان قلب دریا ، شانۀ سرد دیوار، بغض همیشه بیدار، حسرت روی دلدار مهناز نصیرپور ۲۲/۱۰/۹۳ پ. ن : با تمام وجود دلتنگم....…

سرباز عجب شیر

یخ زده ام از نبودنت مثل سربازی که در عجب شیر، کشیک می دهد، شبهای زمستان را ... زندگی می کند، رویای تابستان را ... مه ناز نصیرپور ۱۶/۱۰/۹۳…