در تابستان بازوانت

شعرآغوشم را

بی وزن می خواهم

مه ناز نصیرپور

مرد پاییزی من !
چند فصل، غزل
به پیوند مهر و مرداد
باقیست؟

مه ناز نصیرپور

تو را دیدم،
واژـہ ها پروانـہ شد

مـہ ناز نصیرپور

در کویر نبودنت
عقربه ها
نیش می زنند
بودنم را
تا دیر نشده بیا

مه ناز نصیرپور

تابعِ توام
برای هر ایگرگِ معلومِ وجودم،
مجهولیست در محورِعشقت
متغیرمستقل!
وابسته به مِهرت
از کوهِ انتظار
خسته ام

مه ناز نصیرپور

تو را صدا زدم

بهار آمد

I called you

The spring came

مه ناز نصیرپور

My poem in the power of your glance= Infinite

Mahnaz Nasirpour

به توان رسید
شعرم در
بی نهایت نگاهت

مه ناز نصیرپور
چهارده بهمن نود و چهار

I’ve forgotten you “never”
Rhyme of my life”forever”
You are my heat in the “winter
Spring comes when you” enter
Come to my eyes with the “snow
After tears, you re the “rainbow

Mahnaz nasirpour

هیس، خاموش
می خواهم در
جزیرۀ آغوشت
گم شوم
پشت پرچینِ خیالت پیدا

مه ناز نصیرپور