rain

باران و زمین ،حرفشان گل انداخته است،
آخر ،مدتهاست ،همدیگر را ندیده اند،
آوایِ یکدیگر ،نشنیده اند،
گلِ بوسه از لبانِ هم ، نچیده اند
دخترِ نقره پوش ِباران!
شعرِ زندگیست، نوازشِ انگشتانت،
دوست دارم،غرق شدن در هوایِ دستانت….
با عمقِ نفسهایم، تو را بغل کردم ،
با شعرِ قدمهایت، آرام میشود دردم..
ای زیباترین موسیقیِ دنیا…
بیا ،برقص، بچرخ،
بهانه ی ِ ستایش ، پروازِ دعا به آسمانِ نیایش….
تابستان،
همیشه دامنِ نقره ایت را کم دارد،
پاییز، بی تو ابریست ، غم دارد،
عاشقِ بهار و خزانم،
می آیی، کوچه ها،
ستاره باران میشوند،عاشقانه ….

ای آغازِ طراوت و ترانه…

مه ناز نصیرپور

سوم آبان نود و سه

autumn-girl-3ad2e26a-9b7d-41f3-b0b8-d052017fbe10

به جای سایه ی تو،
سایه بان منند،

برگهای طلایی پاییز ،
برگهایی که چیزی به سقوطشان نمانده است
به پایان سکوتشان،
مثل برگهای رنگیِ پاییز،
معلق ، بین زمین و آسمان
می ترسم از دستانِ وحشیِ طوفان،
دلتنگ نوازش باران،
خسته مثل پاییز،
اما هنوز از عشق، لبریز….
مه ناز نصیرپور

خزان

خزان
خدا ، زندگی ، آرامش ، نگاه تو
خدا:
شنوای همیشگی،
آشنایی که حتی بدون کلامی راز دلهامان را می داند
همراه همیشه
که با همه ی وجود کنار بندگانش می ماند
نغمه ی مهربانیش را
حتی در اوج غم در گوشمان می خواند
زندگی : قصه ی آغاز ، شوق پرواز، آواز پرواز …
آرامش : مخمل نوازش دستانت
آغاز فصل پر گل عشق
با نگاه تو در پاییز آغاز
با عشق
رنگ شعر و ترانه و آواز….
مه ناز نصیرپور

پاییز زیبا برای شعرم

پاییز
نگین انگشتر فصل هاست
در آغوش باغهای نارنجی و زرد اولین ماه،
گل دیدارمن و تو رویید..
نگاهم چه عاشقانه
شراب نگاهت را
در یک لحظه نوشید
دستانت،
گرمای دستان مردادیم را پوشید
قصه ،آغاز شده بود
حالا دیگر دلم
برای قدم زدن در خنکای نسیم و باران
بهانه داشت …
با تو خستگی روزهای تکراری رفته بود
خزان خفته ی لحظه ها
بهار شده و شکفته بود
باغ دستانم
با تو سرشار از جوانه بود،
درخت جانم
پر از برگ و نور و ترانه بود…
پاییز
پرپرواز یکی شدن من و تو و زندگی…
آغاز راه خورشید جاودانگی..
مه ناز نصیرپور

wr3176bkqfqeurj16lv

می نویسم
اما تنها برای او
که واژه هایم را با نگاهش ردیف می کند
و قافیه ی قلبم با نوازش دستانش خود را می بازد
او با لبخندش از
دنیای سیاه و سپید من
رنگین کمان می سازد…
مهناز نصیرپور

دختر قایق
مهم نیست
به کدام دلیل رفتی و نماندی
مهم این است فاتحه ی این عشق را
با رفتنت تلخ تر از من خواندی
پس نباید برایت مهم باشد
گریانم یا خندان؟
آرامم یا نگران؟
در آغاز راهم یا به فکر نقطه ی پایان
چه اهمیت دارد؟
در دریای دلتنگی و درد نبودنت
غرق می شوم یا زنده می مانم؟
از این به بعد داستان را
تنها دلم می نویسد
و پایانش را
تنها خودم می دانم و خدا
سخت است که بگویم ولی…
دیگر محرم معنی نقطه چین های
پایان شعرم ، بغض واژه هایم ،
غم چشمانم و حس و حال دستانم نیستی…
جایی که برگزیدی با دیگری بودن را
انتخاب کردی که خاطره شوی
و همدست فاصله ها
می دانی و می دانم که فاصله ها
سرطان موذی و خاموش سلولهای پیکر عشق هستند…
یکرنگ بودی، مهربان و عاشق
اما حالا شبیه آدمهای این روزگاری…
که در شعر نمی گنجند..
مه ناز نصیرپور

گم کرده ام
آسمانی را که به شعرهای عاشقانه ام
گل واژه های تازه می بارید…
و چشمان تو
آغاز کهکشان پر ستاره ی من بود
و امروز آسمان من به جای چشمان تو
سقف یکنواخت و تکراری خانه است
و دستانم
چه مذبوحانه برای لمس دستانت
تلاش می کنند…
روزهایم را در غم نبودنت به اشک و گریه نسپرده ام
درگیر روزمرگی و گرفتاری های روزگار
بی خیال نگاهت می شوم
اما این ظاهر ماجراست….
چشمان خیس از گریه…
وقتی از خواب بیدار می شوم
حسی که انگار دلم از چیز ی خالی شده است
و شبهایی که از کابوس رفتنت از جا می پرم..
گویای حال پریشان من است…
اما بیهوده می کوشم…
سالها هم که بگذرد تو را از یاد نمی برم…
نگران نباش
اینجا بدون تو هنوز می شود نفس کشید
با رویا و خاطره های قشنگت
دلخوش بود حتی به کورسویی از فانوس خاک گرفته ی امید…
مهناز نصیرپور

زاینده رود بی آب

باورت ترک خورده
مثل زاینده رود بی آب
مثل قلب من، بی تو
چقدر باید باران اشک ببارم تا دوباره …..
بی فایده است تو دیگر برنمی گردی
مه ناز نصیرپور

شانه هایت عال

اگر قابل بدانی
شانه هایم را برای گریه هایت تکیه گاه می کنم
و آغوشم را خانه ی آرامش ….
می دانم بارانی شده ای
نمی گویم نبار …
چشمان من و تو بدون باران گاه به گاه
برقی ندارند….
مه ناز نصیرپور

گل
صدای نیایش
عطر نوازش دستان خدا
در فضا جاریست….
و او همین حالا
درهای مهربانی اش را گشوده است
تا نغمه های ستایش ما را بشنود …
خدایا سپاسگزارم
باغ مهربان دستانت را
آبی پاک آسمانت را …
خدایا سپاسگزارم
عاشقانه هایت را
بالاترینم ….
نهایت کهکشانها …
یادت را در لحظه هایمان جاودانه کن …
هنگام اذان ظهر با صدای مرحوم موذن زاده ۵/۸/۹۳ مهناز نصیرپور