باران و زمین ،حرفشان گل انداخته است،
آخر ،مدتهاست ،همدیگر را ندیده اند،
آوایِ یکدیگر ،نشنیده اند،
گلِ بوسه از لبانِ هم ، نچیده اند
دخترِ نقره پوش ِباران!
شعرِ زندگیست، نوازشِ انگشتانت،
دوست دارم،غرق شدن در هوایِ دستانت….
با عمقِ نفسهایم، تو را بغل کردم ،
با شعرِ قدمهایت، آرام میشود دردم..
ای زیباترین موسیقیِ دنیا…
بیا ،برقص، بچرخ،
بهانه ی ِ ستایش ، پروازِ دعا به آسمانِ نیایش….
تابستان،
همیشه دامنِ نقره ایت را کم دارد،
پاییز، بی تو ابریست ، غم دارد،
عاشقِ بهار و خزانم،
می آیی، کوچه ها،
ستاره باران میشوند،عاشقانه ….
ای آغازِ طراوت و ترانه…
مه ناز نصیرپور
سوم آبان نود و سه
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.