از شبهایِ هولناکِ تنهایی، بیزارم
دیوارها و دریچه ها ، دلتنگند
از شبهایِ هولناکِ تنهایی، بیزارم
ساعتی پیش،
می درخشید ،
مرواریدِ دندانهایمان ،
در ویترینِ لبخند ،
اما حالا از چشمانمان ، غلتانند…
مه ناز نصیرپور
۳۰ خرداد ۹۴
امشب،از دستانِ خدا، ستاره میبارد
از بالِ فرشتگان ،شکوفه ی بهاره …
چشمانت را که میبندی،
به آسمانیان میپیوندی،
لبخندی کوتاه ،تا سحر ،
تا وقتِ دعا و اذان،
اما آرامشی که میماند
در قلبت جاودان….
حالا فقط، در خواب،
بهشت و شعر سپید ابر و سبزی باغهای بهشت
را میبینی
اما روزی زیر درختان بلندش مینشینی….
مه ناز نصیرپور
شب اول ماه رمضان بیست و هفتم خرداد ۹۴
پیچیده است
بغض ،
دورِ گلویم ،
همچون طناب ِ دار ،
خسته ام
از این همه
گره ی کورِ انتظار….
کاش ،
خبر داشتی ،
از شوره زارِ قلبِ بی قرار….
مه ناز نصیرپور
همین روزها که پر از دلشوره است.
و سوالی که تکرار می شود
چرا همیشه باید منتظر باشم؟ ….
تیرِ آتشین ِنگاهت،
تقویم ِقلبم ،بوسید….
شقایقِ عشق،
در جانم رویید….
پر شد ،هوای ِدفترم ،
از یاسِ شعرِ سپید….
کنارِ هم نشستند
در یک آسمان ،
ماه و خورشید…..
مه ناز نصیرپور
تیر ۹۳
به شانه هایم تکیه کن
دلتنگی ات را گریه کن
وقتی امید، در نگاهت دمید
لبخند ،به قلبم هدیه کن..
مه ناز نصیرپور
مثلِ
پری کوچک دریایی،
در دامن رویایِ تو ،
شناورم
به عشقِ دیدارِ تو،
تلخیِ انتظار ،
به جان می خرم
روزی
عاشقانه، کِشَم ترا در برم
مه ناز نصیرپور
حریر ِمهتابم ؛
آغوشِ آفتابی؛
برایِ زنده ماندن ِجوانه ها؛
نفس کشیدنِ ترانه ها ،
هر دو باید باشیم …..
مه ناز نصیرپور
اردیبهشت ۹۴
