مطالب توسط مهناز

آغوشها

فسانه می شود آغوشها وقتی خدا خواهد ترانه می شود آغوش ها وقتی خدا خواهد اگرچه خواستید مردم نبینند موی زنها را رسانه می شود آغوشها وقتی خدا خواهد   مهناز نصیرپور ۴ تیر ۹۷ پ.ن: جهانی می شود آغوش ها وقتی خدا خواهد…

لبخند، آوای صورتی آرامش

توئه زندگی من ! شبها، نفس کم می آورد شعرهایم وقتی قافیه ی آغوشت در جانم نمی‌‌تپد و گرمی دستانت ردیف شانه های بی‌پناهی‌ام نیست… خیال تو را بغل می‌کنم تا مرداد تن‌پوشت را به یاد آورم و امید مهر دیدارت در وجودم جاری شود… تحمل، نام دیگر من است که در بستر سرد تنهایی، […]

آفتاب مهر لبخند

یکی باید باشه که پشتت به آفتاب مهر وجودش گرم باشه، قطب دلسردیهاتو آب کنه… یکی باید باشه که لبخندتو دوبرابر کنه ، آرامشتو به توان بی نهایت برسونه روی شونه های امنش همه ی ترسهات تموم بشه… بغضتو از چشمات بفهمه و اشکای دلتنگیتو پاک کنه… یکی که بدونی بداخلاقیاش از دلتنگیاشه اخماش از […]

زلف سیاهت قدغن

ماهِ رمضان،نوشِ نگاهت قدغن روییدن من بر سر راهت قدغن چشمان من از عطش سیاهی رفته باریدن روی همچو ماهت قدغن صحرای نبودن تو همچون لوت و تن پوش پر از گل و گیاهت قدغن تشویش و غم و بی کسی و زوزه ی باد آغوش لطیف و جان پناهت قدغن تا موقع افطار به […]

اردی بهشتِ باور من

عزیز نغمه و شعر و ترانه شقایق، رازقی، مه دلبرِ من در این دنیا که لبریز فریب است تویی اردی بهشتِ باور من نگاهت مصرع آبی عشق است تب پرواز در بال و پر من خیال تو که پژواک امید است طلوع هر غزل در دفتر من میِ لبخند تو قافیه ی مهر شراب شادی […]

بهانه ی غزل

دوباره شب دوباره خواب میان بازوان من چو طفل کوچکی بخواب هوا هوای سرد غم نوای شادمانه کم در انجماد شعر من بیا به واژه ها بتاب تویی بهانه ی غزل نگاه تو پر از عسل ز روح خسته ام بگیر تو ازدحام این عذاب صدای دلنشین رود نوای ساز و چنگ و عود مرا […]