گیرم تمام دختران شهر عاشقت باشند

تکلیف من که تمام ثانیه ها

تو را

قافیه به قافیه

نفس کشیدم

و آمدنت را

بیت بیت در قصیده ی انتظار

ردیف کردم

چیست؟

 رویاهای صورتیم

در باغ حضور تو

شکوفا شد

و شعر بلند موهایم

در غم فراق تو سپید…

من از ماه هفتم

توقع مهر داشتم

نه بی مهری…

مهناز نصیرپور

همین روزای دلتنگی

زمستان بی تو می مانَد

وجودم را بهاران کن

 

مهناز نصیرپور

 

هیچ یک از خطوط

مرا
به ایستگاه نگاهت
نمی رساند
ایستگاه مترو
چهارده مهر نود و پنج

صبح و اسفند و منِ خواب آلود

شعر آغوش تو جایش خالی

مهناز نصیرپور

بیست و سه اسپند

ساعت ۶:۴۵

خسته ام
از همزیستیهای به ظاهر مسالمت آمیز استیکرهای قلّابی، قلبهای مجازی💝
دروغها و شعارهای قشنگ و رنگارنگ،
اینجا جهانیست که جان ندارد
ویروس واگیردار بی درمان…

مسنجری که پیام آور تنهایی و فاصله های تدریجیست…
موشکی که خوب بلد است با هم بودنهای واقعی را نشانه بگیرد…
اینجا پر از ثانیه هایی ست که بی صدا با لبخند کشته میشوند بدون جنگ و خونریزی با پنبه ای موذی…

این نقاب آبی، تمام اشکهایمان را پنهان میکند،😢
کافیست چند استیکر لبخند بفرستیم 😊☺️
صدایی نیست که بغض را آشکار کند،
و یا نگاهی که قاصدِ غم قورت داده شده ای باشد.

آهای توئه زندگی من،خودت را به چهره ام اضافه کن خطوط صورتم حروف لبخندم را
کم دارند.😶

دلم برای آهنگِ🎼 صدایت،تنگ شده
چشمانت را میخواهم واژه واژه،نگاه نگاه،
بیا و آغاز شعر تازه باش در دفتر آغوشم؛
حضورت را #فوروارد کن در غیبت لمسِ دستانت 🤝
#تلگرام_دروغ_میگوید_تو_اخیرا_دیده_نشده_ای

#مه_ناز_نصیرپور

@MehreMordadi

#دلواژه_های_زخمی #تلنگر
بغض،
این فاجعه ی تموم نشدنی…
و آدمایی که گناهشون بخشودنی نیست
همه ی اونایی که مثل مار توی ارتباط دو نفر می خزن تا از هر جای خالیی برای ارتباط خودشون استفاده کنن…
اونایی که با فریب و بهونه های مختلف از مهربونی آدما استفاده میکنن و بعدِ یه مدت چنان نیشی بهت میزنن که مرگِ تدریجی لحظه لحظه هاتو تا ابد حس کنی…
دردی که توی رگ زندگیت رخنه میکنه و گاهی مثل #بهمن، روی سرت آوار میشه یا توی تبِ دلهره و آشوب توی وجودت تیر میکشه…
که دیگه نتونی هیچ لبخندی رو، دست گرمی رو ،حرفای قشنگ و حتی نگاهها رو باور کنی…
اینا تا همیشه مسئول فروریختن آوارِ اعتمادن توی قلب کسی که دروغِ پشت نقابشونو باور کرد…
این جور آدمان که باعث میشن تا همیشه زیر سایه ی شک، از ترسِ خنجرهای تازه بلرزیم…
همینها که نوشته هاشون شعر نیست شعارای پر سر و صدای توخالیه درست  مثل طبل حرفهاشون قبل اینکه بفهمی عنکبوتن در کمین عشقت…
و از همه ی اینا تلختر کسانی هستند که جمله های قشنگ و واژه های ربوده شده شونو باور میکنن و این چرخه ی معیوب انگار تا تموم شدن دنیا ادامه داره …
#این_قصه_ادامه_دارد…
#To_be_continued…
😔
پ.ن: تاوان خوش باوری، زخمیه که اگه خوب هم بشه جاش حالا حالاها می مونه…
و #عشق، اینه که به انتخاب معشوقت احترام بذاری مخصوصا وقتی که اون قبل دیدار تو به کس دیگه ای، قلبی و … تعهد داره نه اینکه به خاطر خودخواهی خودت به هرقیمتی بخوای به دستش بیاری…
کاش به نام عشق ، معشوق رو به کام خودخواهی نمی کشوندن…
این روزا فهمیدم بیشتر آدمایی که دم از خدا و اخلاق میزنن پای منافعشون که برسه به سمت بادی میچرخن که مخالف ادعاهاشونه
#مه_ناز_نصیرپور
دغدغه های تنهایی
اولین روز آخرین ماه سال…
وقت سرودن عشق ❤️ است نه دویدن های الکی🏃
وقت عبوری آرام از جاده های سالی که میگذرد…
یادآوری شادی هایی  ☺️ که گذشت
 لمس خاطره ی آدمهایی که رفتند و این روزها را ندیدند…😔
حتی نفس کشیدن سرمای زمستانی ❄️ که اگر نبود لذت بهار 🌸 را درک نمیکردیم…
اصلا معلوم نیست که دستان عشق تا کی گرم بماند و تندرستیمان تا کی لالایی آرامش بخواند
من میگویم باید این ماه آخر را آرام و موزون به رقص لبخندی رقصید
بگذار عابر ثانیه ها ⏱بچرخد من و تو نباید خود را به سرگیجه های پرشتاب روزمرگی بسپاریم
من دلم میخواهد سطر سطر انگشتانت را به مهر نوازش دریابم
میخواهم سر سفره ی هفت سین،🍎 شکوفایی لبخند و فصل تازه ی پیوند را جشن بگیریم
نه خستگی مزمن دویدنهای بی مقصد را…
وقت گل دادن لبخند شما
نوبهار دل من می شکفد
بی خیال تقویم
من به #مهرِ بودنت تسلیمم 🌻
#مه_ناز_نصیرپور
#آخرین_ماه_سال_عالی 😍
☀️ @MehreMordadi☀
اول اسپند نود و پنج
ساعت ۱۰:۳۵ دقیقه صبح

ورق ورق
خشت به خشت
بُرّ میزنم
دفتر آغوشت
تا عطر تنت
مزرعه ی گشنیزها
را پر کند
شاه دل ❤️ من

 

مهناز نصیرپور

بیست و دوم بهمن

ساعت دوازده و سی دقیقه ♥

تمام جزوه های من

پر از اشعار و نام توست

اگر این ترم افتادم

جواب مادرم با تو

 

مه ناز نصیرپور

پانزدهم آذر نود و پنج

روز دانشجو پیش پیش فرخنده♥

خدایا
مهرت را چنان در من جاری ساز
که بی مهری بندگانت مرا نرنجاند
جانم را چنان آرام ساز
که هیچ طوفانی مرا نترساند
وجودم را چنان از یادت سرشار
که هیچ نبودنی مرا نلرزاند

#مه_ناز_نصیرپور

پنجم آذر نود و پنج