این محتوا با رمز محافظت شده است. برای مشاهده رمز را در پایین وارد نمایید:

چشم اشکبار

این روزها

آسمان آبی ست

هوا صاف

اما نشسته

بغضی در گلویم،

که اسیر می کند

نفس را در قفس

و زاده می شود

کودکی به نام گریه

به بلندای آه….

مه ناز نصیرپور

۲۰/۱۱/۹۳

دلتنگی۳

 

باغِ شعرم

پرپر شد

در زمستان نبودنت

تا بهار،

چند شب گریه

باقیست؟

مهناز نصیرپور

شبهای خالی از تو

سرشار از آغوش تنهایی

روز بیست بهمن ۹۳ که حتی صدایت در گوشم نیست

 

بسیار بسیار عالی

واژه هایم گسسته است،
مثل تار و پودِ شعرِ دیدار…
که در قفسِ دلتنگی
می اندیشد به پایانِ روزهای جدایی …
اگر برسد
رویای لمسِ دستانت به باور
و کابوس نبودنت به آخر،
گلواژه هایم
بهاری می شوند
و پلواژه هایم
پایان دره های سکوت و فاصله،
سرریز شده
از این همه تکرار،
ظرف حوصله …
مهناز نصیرپور
چهاردهمین روز بهمن بدون برف سال ۹۳

لاله و شیپوریِ
گوش هایِ من،
آوایِ صدایت ،
نوایِ خنده هایت را تشنه اند
مهناز نصیرپور
۵/۱۱/۹۳

دلتنگ لالایی هایِ مادرانه ات ،

کم میاورم

نوازشِ عاشقانه ی دستانت

ستاره های روشن چشمانت ،

کی به پایان می رسد

این همه فاصله

و من، دوباره در آغوش گرم تو

مرور می کنم

رویاهای کودکی را ؟

کاش زودتر

در خانه بپیچد،

عطر مهربانی ات

و بشکند

صدای نفس هایت ،

سکوتِ تاریکی جدایی را،

شهربانوی من،

مهرِ تو

سرزمینی بدون مرز،

رویید از دامنت

گلهای دلنشین احساس ،

سایه ی سبزت

بر شعر زندگیم

پایدار و برقرار

به لطف پروردگار….
مهناز نصیرپور
بهمن ۹۳

گفتی نقاب غرورِ روزهای اول آشنایی
برای پنهان کردن تلاطم احساسات درونت بود
اما حالا می فهمم
دایره ی من و تو
تنها دور
یک مدار می چرخد
“تو”
من و تو در این معادله
مساویِ ما نیست…
بلکه یعنی
احساسم
شعرم
عاشقی هایم
همه چیزم
در خدمت “تو”
و حالا می بینم
خودخواهی
دردیست که
درمان ندارد
آغازی ست که
پایان ندارد…..
مهناز نصیرپور
۸/۱۱/۹۳

 

 

girl in the snow

از پاییز که فاصله گرفتم
مِهر تو کمرنگ شد
حالا که زمستان است چرا
به انجماد احساسمان نمی تابی؟
آخر، مِهر
که تنها به پاییز تعلق ندارد …
ابرهای مهربانی همیشه باید ببارد…
در آلودگیِ هوایِ نبودنت
نفسهای کودکِ عشق،
به شماره افتاده…
مهناز نصیرپور
۵/۱۱/۹۳

پژواک نگاهت،
کوک می کند ساز دلم ،
بیا بشنو آهنگ عاشقانه ای
که تنها برای تو نواخته می شود
مهناز نصیرپور
۵/۱۱/۹۳

حتی اگر مرا ندیدی
صدایم را نشنیدی
بدان
رودخانه ی یادت
در بستر ذهنم جاریست
غمگینم این روزها
دلیل نیامدنم به باغ شعرت
زنجیر بغض است
و جاده های تاریک فاصله
قحطی باران حوصله
مهناز نصیرپور
۲۹/۱۰/۹۳