couple spring top

گویی

تبِ تندِ عشقِ من و تو

اپیدمی شده

که از هوایِ بهار

شعله هایِ مرداد می بارد….

می ترسم شکوفه های صورتی و سپید

از این آتش ،سرخ شوند….

از طبیبان پرسیدم

گفتند

این گرما

جز بارانِ نوازش ِتو

درمانی ندارد…

 

مه ناز نصیرپور

۱۹/۱/۹۴

من و تو هردو پر از تب

و هوا در فروردین نیز بسیار گرم شده  ….

Postal-Card-Mother_FarsV-Com-16

واژه های زندگیم

درون تو جان گرفت

هر نفسم با تو تازه شد

هرچه بزرگتر شدم

رنج تو بی اندازه شد

بار سنگین بودنم

ماهها به دوش کشیدی

به خاطر حال من

گاهی نخوردی، ننوشیدی

چه شبها که مضطرب از وزن من نخوابیدی

چه دردها که نکشیدی

چه رنجها که ندیدی

اما

لالایی های مادرانه ات را

در گوشم خواندی

هرچند خسته شدی

ولی کنارم ماندی

عشق تو شبیه هیچ عشقی نبوده و نیست

بی قید و شرط و بی منت

بی بهانه ، لطیف و عاشقانه ……

گرچه گل جوانی ات برای ما پرپر شد

اما هنوز زیباست آسمان چشمانت

امن ترین آغوش است حریم بازوانت

زندگی دوباره ست نوازش دستانت

مادرم دوستت دارم

به خاطر دعاهایت

خوشبخت و امیدوارم

مادرم بهار قلبت پایدار

گلهای لبخندت، تازه و برقرار

زیر سایه ی مٍهرٍ پروردگار

همیشه کنارم باش

در التهاب روزمرگی ٍاین روزگار

قرارم باش

 

تقدیم به مادر مهربونم

مه ناز نصیرپور

 

۱۹/۱/۹۴

gol

بارانِ واژه ای

بر دشتِ کاهیِ دفترم

اگر می خواهی

چشمه ی احساسِ عاشقانه ام،

گلهای شعر و  ترانه ام،

خشک شود

اگر می خواهی

بازوانم به جای قامت بلندت ،

زانوی غم ،بغل بگیرد

کودک قلبم در حسرتِ با تو بودن بمیرد

برو….

 

مه ناز نصیرپور

اسپند۹۳

moon and sea

تو
ای ماه پرنور
این همه از من دور
هیچ می دانی
در دستان توست
جزر و مدِ دریای دلم؟

مه ناز نصیرپور
۵/۱/۹۴

 

دامن پرچین شب کویر،
 آنقدر نزدیک است به افق چشمانم
که گویی می رسد دستانم
به پولک ستاره ها
آفتاب،
نوازشی عاشقانه است
مهتاب،
پر از نت های روشن ترانه…
سوگند
به دلشوره های خزر
به آرامشِ شیرینِ خلیجِ پارس
به خورشید تابان
به لبخند نیلی آسمان
به جان قطره های آب قنات
و طبیعت رو به ممات
نفسِ زمین رو به پایان است
صدایِ باران
تپش ِابرهای آسمان
تمام می شود،
دخترِ نقره پوش آب،
در بستر ِکویر
تحلیل می رود،
این قطره هایِ مروارید
روزی تقلیل می رود
با بخششِ رنگارنگ و زیبای طبیعت مهربان باشیم
مهناز نصیرپور
بهمن ۹۳

آنگاه که شکوفه  های بهار ،

رویای تابستان و میوه شدن می دیدند

دستان طوفان و تگرگ

گلبرگهای مخملینشان را

از شاخه می چیدند

و من در اتاقم

نگران  بودم

که امشب چند آرزو پرپر می شود

چند درخت بی ثمر …

مهناز نصیرپور

۱۰/۱/۹۴ ساعت ۲۲:۴۵ وقتی تگرگ و طوفان و بارون بود….

flower saghe ghermez1

نفسِ لبخندِ منی؛

بگذار زنده بماند،

بر ساقه ی لبهایم ….

برقِ چشمانِ توست،

ستاره یِ شبهایم….

مه ناز نصیرپور

اسپند ۹۳

وقتی چشم میگشایم با لطیفه های گروه میخندم
شب با جملات زیبا چشم میبندم
گل روی بچه ها همیشه بهار است
غم از لبخندشان در فرار است
آسمانش هدی و مه ناز و پروین دارد
بر باغچه اش گل شادی میبارد
مدیر گروه آقا محسن است
پخته و باهوش گرچه کم سن است
مجتبی هرروز درود میگوید
اما مثل مریم در گروه کم میروید
رضا و مینا و مرتضی فعالند
همه ی گروه قدرشان میدانند
مه ناز نصیرپور

همین الان یهوییی

۵/۱/۹۴ ساعت ۱۵:۳۰

banafshe radifi

پر از خیال توست،

پس کوچه های ذهنِ من،

دستِ من نیست،

واژه هایم، خود به خود،

ردیف می شوند،

چونان بنفشه هایِ کاشته یِ باغچه های شهر،

امّا هنوز کم دارد،

ردیف ِگلواژه هایم،

قافیه یِ دیدارت …

مهناز نصیرپور

۵ فروردین ۹۴

image-aa48e7ed5e98f600c8594cbdfb2898c5c3e408fa5fe9e5e970d925bdf5962187-V[1]
بهار آمد و ذهنِ همه پر از رویاهای طلایی
رخ نمودند شکوفه ها در اوج زیبایی
اما
جای آنها که رفتند
کنار عطر و گل و جوانه
سفره ی هفت سینِ
لحظه های عاشقانه
خالیست
امسال ،
بی تو
عجب سالیست….
کاش می دانستی
دلم چه حالیست
یاد تو قدم زنان در این حوالیست
پنجم فروردین ۹۴
تقویم در زمستان ماند
و بهار به باغ و بر نمی رسد…
مه ناز نصیرپور
اومدم اداره میزت برای همیشه خالی مونده …
دلتنگتم