بی من ،

کدامین ماه ،

تنهایی ات را

روشن می کند؟

لبهایت

را کدامین بوسه ،

گلشن می کند؟

 

مه ناز نصیرپور

کاش دستانِ سکوتِ فراموشی،

می ربود،

پژواکِ حرفهای آتشینت ،

از راهروهای ذهنم ……

 

مه ناز نصیرپور

 

دردهای نهفته در دل ،

آه بلند ِحسرت ،

ماندنت ، خیالی باطل،

ابرهایِ خاکستریِ چشمانم،

لرزش و التماس دستانم ،

تنها اگر عاشق بودی

نیازی به گفتن و نوشتن ،

بارها ، از غم ِتنهایی شکستن ،

نبود…….

من ماندم و روحی آشفته

و بختی که باز هم خفته ….

بغضی که نشکفته ….

بهانه هایی که برای رفتن آوردی…..

با خنجر ِکلامِ زهرآگینت دلم را آزردی…

کاش دست کم، خداحافظیت عاشقانه بود….

دلیلی برای سرودن ترانه ….

مه ناز نصیرپور

روزهای تلخ ….

girl tree

درختِ شعرم ، واژه نمی دهد…

خورشیدِ نگاهت که نباشد…
سبزیِ برگهایش ،کمرنگ است….
مه ناز نصیرپور

rain1

باریده است؛

آسمان؛

دانه های بلورینش را

بر زمین،

تا به یاد آورد ،

مِهرِ درخشانِ مرا

که پنهان شدن ،

بس است ….

 

مه ناز نصیرپور

kavir2

انگار روزه بودم ،

در عطش و آتشِ تابستان …..

اما خورشید ،غروب نکرد،

تشنه ماندم ..

شاید با رویای سرخِ لبهایت ،

سیراب شود ،

این دلِ بی تاب ….

مه ناز نصیرپور

 

این محتوا با رمز محافظت شده است. برای مشاهده رمز را در پایین وارد نمایید:

sunset-sundown-lovely-Pack-12BlueEyes_ir_

آفتابِ عشقمان،

لبِ بام است…

اگر کنارِ رازقیهایِ

سپیدِ شعرم نمانی….

در گوشم آوای مِهر نخوانی،

بانویِ آرزویم،

ناکام می شود….

مه ناز نصیرپور

کنارم باش،
در ،
محرم ِقصه ی زخمهایم نیست
چه برسد به دیوار…
به در که بگویم ،
هق هقِ گریه هایم را ،
دیوار هم می شنود….
مه ناز نصیرپور

lion and sun5

به رگهایم؛

به شادی و غمهایم،
گره خوردی…
اجازه نمی دهم  از جانم ، جدایت کنند
به سرزمینِ فاصله ،صدایت کنند….
من پادشاه ِبیشه زارِ عشقم،
خورشیدم را به آسمانِ دیگری نمی دهم …..
مه ناز نصیرپور