قسم به خداوند تیر و سپهر
خداوندِ شید و ناهید و مهر
سوگند به اولین نگاهِ عاشقانه
سوگند به نتهای لبخند و ترانه
به زنده رودی که کویر شد
آوازی غریب، در خاک، اسیر شد
به ماهیانی که بی آب مُردند
پرندگانی که تیـــــر خوردند
قسم به درختانی که بریده شدند
به گلهایی که از شاخه ،چیده شدند
به چشمه یی که از زباله ها خشکید
زنده به گور شد ،مرگ را، چشید
قسم به سرخیِ دشتِ شقایق
قسم به گونه یِ گلگونِ عاشق
قسم به قطره هایِ آبِ قنات
قسم به طبیعتِ رو به ممات
مراقب باشم ،لبخندِ نیلی آسمان را
آلوده نسازم هوا وساحل و دریایِ بیکران را
آغوشِ مادرانه یِ زمین را به تباهی نسپارم
در دشتِ مهربانی، لاله و نسرین ،بکارم
مهناز نصیرپور

 

rain

رفتن ،

برای تو ساعتی طول کشید،

ماندن برای من ،

بغضی به وسعت ِسالیان ،

خیس شدن بدونِ چتر،

زیر باران،

در بهار و خزان ،

زمستان و حتی تابستان …..

مه ناز نصیرپور

نهم شهریور سال نود و چهار

 

 

beautiful-couple-in-the-spring-in-the-soft-light

روزِ مبادا،

برای من هر لحظه ، هرروز است …

صبح و شب و نیمروز ….

تو را نفس می کشم هر دقیقه ….

نمیخواهم در تابوت غم ، زنده به گور شوم،

اسیر تاریکیِ خاک ، پر از بغضِ نور شوم،

نمیخواهم حتی ثانیه ای،

از تو و عشقت، دور شوم…..

 

مه ناز نصیرپور

نهم شهریور سال نود و چهار

 

 

woman-walking-red-meadow-red-flowers-26374541

تنها با عبورِ رویایت،

شاعر نشدم،

من با همیشه ی ِحضورِ تو،

آهنگِ صدا و رقص در نورِ تو،

در باغ ِواژه ها روییدم ،

شرابِ مِهر نوشیدم،

لباسِ شعر، پوشیدم،

و حالا چندیست ،

در گذرِ ثانیه ها،

نزدیکِ خورشیدم…..

 

مه ناز نصیرپور

هشتم شهریور نود و چهار

 

 

jasmin_by_kuschelirmel_stock

این همه سرودن،

از با تو بودن است،

تو ،

ضمیرِ مستترِ

گلواژه های منی ،

در کوچه هایِ شعر،

عطرِ یاس ِمنی ……

من ساز می شوم،

آهنگ می زنی….

ابریشم سپید ،

بر شاخه های من ،

امید می تَنی ….

مه ناز نصیرپور

هشتم شهریور نود و چهار

 

 

  • کی می شود آنقدر ،حالت خوب باشد

    که غصه هایت در دوردستها رو به غروب ،

    و تنت در آغوشم ، گرمایِ جنوب،

    چشمانت پر از برق شادی،

    و دلت ،غرقِ آرامش آبادی،

    من آن روز را منتظرم که هروقت دلم تنگ شد،

    پای ثانیه ها در غم نبودنت لنگ شد،

    فاصله ی من و تو قدرِ صدازدنِ یک نام باشد،

    بگویم … و کبوتر ِمهربانیت بر بام باشد….       

                مه ناز نصیرپور

همین الان بی قرار،در ماندنم استوار

برای مخاطب خاصم که جای نامش را در شعر، نقطه چین گذاشتم …..

خدا خواست ،

در تمام لحظه ها نامت بر لبانم جاری شود

حضورت در شعر زندگیم افتخاری شود

کاش هلهله ی شادی ، پایانِ گرفتاری شود

تندرستی و امید ، پایان بیماری شود

مه ناز نصیرپور

هشتمین ستاره ،

با مهرِ ماه هفتمم،

مرا بخوان

دلم را لایق حرمِ امنِ آغوشت بدان

تا به سویت پر زنم با دل و جان

کاش، منِ زمینی

زاده ی روزهای داغ تابستانی

سزاوارِ ماه و آسمانِ نگاهت،

خورشید و همنامِ سربه راهت شوم …..

مه ناز نصیرپور

  • از ریاضی و منطق ، چیزی نمیفهمیدم

    از خجالت ،چیزی نمیپرسیدم

    اما عاقبت، عاشق کسی شدم

    که  نگاهش، حتی،فرمول خاصی داشت

    در دلم ، علاقه به ایکس و ایگرگ کاشت…

    بالاخره به او و همه ثابت می کنم

    عقل و دل کنار هم می مانند،

    وقتی هردو از عشق می خوانند….

مه ناز نصیرپور

valentines-day-2014-tv-movies

  • از تو گلواژه و ترانه های ناب دارم ،

    عاشقانه های بیدار و خواب دارم ،

    گرچه گریانم و دلی خراب دارم،

    اما در آغوشِ گرمِ تو ،تاب دارم ….

مه ناز نصیرپور

پنجم شهریور نود و چهار