
نفهم بودن دل را
به تمام منطق های عقل
ترجیح می دهم
اگر قرار به انتخاب باشد
به قلبم رای صریح می دهم
مه ناز نصیرپور
شهریور نود و چهار
امروز، می درخشد در تقویم،
شکوفا شد،
مِهرِ نگاهت،
در باغِ دفترِ شعرم …..
مهناز نصیرپور
چهارم مهر نود و چهار
مگر می شود
در آغوشِ مِهر ،دلی بشکند؟
از آوارِ بی وفایی ها
هرچه شکستگی داشت بالِ پرواز من،
با روزنه های نورِ حضورِ تو
سرشار از امید شد
مه ناز نصیرپور
در پاسخ شعر تو در سایت شعر نو
چون شعری سپید ،جاری شدند،
در رگِ قافیه ها ،برای ِخدا
اما نوشته شدند تا همیشه
در دفترِ کاهیِ خاک،
بی وزن و پاک ، از شاخه جدا ….
لعنت به دلهایِ سیاهی ،
که نمودند جانشان را فدا….
گوش کن ، آوازی که تا ابدیت
گشت بی صدا …..
#مه ناز نصیرپور
دوم مهر نود و چهار
عید قربان ، هزاران حاجی، قربانیِ سیاهیِ قلبِ مسلمان نماهای عرب شدند….
http://www.shereno.com/48181/49273/388967.html
هوایِ زندگیِ من،
این روزها شبیهِ خوزستان است…..
گرد و خاک کرده ام ،
جز تو ،
تصویرِ همه را
از ذهنِ خاطره ام ،
پاک کرده ام …..
مه ناز نصیرپور
شهریور نود و چهار
چرا آدمها ، قدم زدن در خش خشِ برگهایِ پاییز
را عاشقانه می دانند؟
صدای دردآلودِ خردشدن را
ترانه می خوانند؟
چرا نمی بینند
برگِ پاییزی ،سرخ نگه داشته ، صورتش را
با سیلیِ اضطراب،
تا غم ِدرونش ،
دلِ پردرد و خونش ،
آشکار نشود؟
مهناز نصیرپور
شهریور نود و چهار در میان شعرهایی که خش خش پاییز را منتظرند …..پاییز زیباست اما خش خش برگهایش جانم را آتش میزند….
من و تنهایی و این بغض ِ دیدار
زمستانم ، شبم ، گلنار ِمن باش
غروب و اشک و آه و غم و دیوار
گرفتارِ سکوتم ، تار ِمن باش
در کوچه ی دقایق، تو ای همراهِ عاشق
در قحطی ِحقایق ، گلِ انار ِمن باش
در وحشتِ تنهایی، اضطرابِ جدایی
قرارِ من، شکوهِ فصلِ بهارِ من باش
گُلی پَژمرده ام ، باران ِمن شو
در آیینه ی ِلبخند، تکرارِ من باش
نبودنت، وحشتِ شبهایِ طوفانی
فروریختم زِ غم، معمار ِمن باش
تویی برای سرودن ،بهانه ی من
چو باغی ساکتم ، هَزار ِمن باش
عابری خسته، درگیر ِ تابستان
اسیرِکویرم، سایه ی ِچنار ِمن باش
مهناز نصیرپور
شانزدهم شهریور
خدا به پاییز، ببرِ مِهر داد
به تابستان ،شیرِ مرداد
قصه ی ما در خزان رخ داد
قرعه ی ِشیر به خورشید افتاد
مهناز نصیرپور





