این محتوا با رمز محافظت شده است. برای مشاهده رمز را در پایین وارد نمایید:

باغ زیبای غزل را پر کن
از گل نسترن لبخندت
مهناز نصیرپور
۱۵ فروردین ۱۳۹۷
می نوازم نغمه ی یاد تو را
دشت احساس و غزل سبز شود..
مهناز نصیرپور

شب

شروع صحبت

زخمه ی دست تو

و تار موهای من است

 

مهناز نصیرپور

دناکوهم

که از اعدامِ پروازت

پر از بورانِ اندوهم

 

مهناز نصیرپور

شب شعاع بودنت را

با خیال

کم کرده ام
برکه ی چشمان خود را

خالی از غم کرده ام
قلب من از شعله ی امید گرم
من برایت یک غزل دم کرده ام

 

مهناز نصیرپور

۸/۱۱/۹۶

ایرانِ دلم

از غمِ تو

ویران است…

 

مهناز نصیرپور

 

 

پلک شعرم بسته

قافیه ها خسته

ولی انگار که مهر یادت ناگهانی تابید

بی صدا بر جانم

و من از نغمه ی عشق

باز بیدار شدم

تا تو را بنویسم

بر تن جمعه ی سرد دی ماه…

قلمِ دلتنگم

که مرا می فهمد

می رقصد

وقتی از درد، هنوز سرشار است

غم خود را چون من

بر ورق های سپید دفتر،

بی امان می بارد…

 

پ.ن: بی صدا و آرام

تو صدایم کردی

بعد یک خواب عجیب…

حس گرمی نفسهای تو اینجاست هنوز

در میانِ موج آشفته ی گیسوی من و

واژگانِ تنِ من…

 

مهناز نصیرپور

لحظه هایت آبی
خالی از بی تابی
بر لبانم بنشان
بوسه ی سرخابی

 

مهناز نصیرپور

مصرعِ مهتابی
غزلِ عنابی
واژه ی احساسم
از نگاهت آبی

مهناز نصیرپور