تیرِ حرمله:دستانِ بی رحمِ باد ،

برگِ لطیفِ گلویش را از شاخۀ زندگی چید

فرو ریخت نهالِ وجودش،در پاییزی تبدار….

چشمها خون بارید، اما ،از دستانِ پستِ آنها ،

آبی نچکید بر عطشِ آسمانیان….

فرات،

در قفسِ حرامیان،

دردکشان به دیواره هایش میکوبید

در حسرت رسیدن به جانِ سبزشان….

 

مه ناز نصیرپور

بیست و هفت مهرماه نود و چهار

پنجم محرم

دلبستۀ مِهر شد،

جوانۀ وجودم،

بدونِ آغوشِ مهربانش،

در تاریکیِ خاک،

دفن خواهد شد

تار و پودم ….

 

مه ناز نصیرپور

دلتنگی ؛

بیراهه ای بی انتها،

از هر راه که میروی

جایی لحظه ای به آن میرسی….

مه ناز نصیرپور
اردیبهشت نود و چهار

 

libra1ای مظهرِ تعادل

ای باعثِ تکامل

ای نورِ مهربانت،

گنجینۀ تعامل

 

مه ناز نصیرپور

بیست و پنج شهریور نود و چهار

فنجان هایِ واژه ردیف شده اند،

دوباره میهمانِ قافیه ی شعرم می شوی……
مه ناز نصیرپور
با تو پاییز ِانتظار،
شوقِ جشنِ مِهرِگان است،
ستاره باران ِامید و آسمان؛
گلهای رنگی دیدار؛
طعمِ سرخِ بوسه ،باغِ انار؛
بانوی احساس،
در آغوشِ خورشید؛
بر بالِ رویا سوار…
عطرِ یاسِ پنهان ،
 پشتِ دیوار…
بوستانِ هنرمندان ،
 اولین قرار؛
فصلِ سومِ سال ،
اما هوایِ عشق، مردادی و تبدار..
کنار بوم سپیدِ شعر و نُتهای تپندۀ دل ِبی قرار
صدای تو نغمۀ آرامِ تار….
کاش در تمامِ لحظه هایم
شوی تکرار،
مِهرِ عاشقانۀ ماندگار…
مه ناز نصیرپور
دوم مهر نود و چهار
به مناسبت اولین دیدار در بوستان هنرمندان

از خیابانهای تاریکِ سکوت،

آمده ام به سویت،

پیراهنِ صورتیِ مهربانی،پوشیده ام ،

خیالِ سرخِ لبهایت را نوشیده ام ،

از باغچۀ رویا، گلواژۀ امید چیده ام،

اما باز فاصله ،

کوهی بلند، بینِ دستانمان

پرندۀ قلبم، شعرِ پرواز میخواند،

اما در همان آغاز میماند،

بالهایِ آواز ، اسیرِ دیوارِ شانه هایت

کاش می فهمید نگاهِ بی روحت

حریرِ احساسم را

برگِ گل در آغوشِ سنگ،

فاجعۀ پژمردنِ عشق در تنهاییست

انگار سالهاست،

قله هایِ غرورت نمیشنوند ، فریادِ دردم

مرا دوباره بخوان ،

جاری کن،به شبِ چشمانم

قافیۀ نورانیِ نگاهت،

این گویهای ِبارانی، رنگِ شقایق شده اند،

در بی تفاوتی بغض آلودِ بودنت….

مه ناز نصیرپور

پانزدهم مهر نود و چهار

 

سازِ شعرِ وجودم ،

تنها تو می نوازی

با انگشتانت،

سمفونیِ مِهر،

میسازی….

محوِ تماشایِ چشمانت،

با هر حرکتِ دستانت،

رقصی تازه می شوم،

در دامنِ نارنجیِ پاییزِ عاشقانه ات …..

بیا آواز کن مردادی ترین ترانه ات….

 

مه ناز نصیرپور

پانزدهم مهرماه نود و چهار

 

میلادت فرخنده لبهات پرخنده

مهر زندگیت تابنده تندرستیت پاینده

 

مه ناز نصیرپور

nastaran e eshghشهر ِروزمرگی،

تکراری و پر ازدحام،
تو را که یافتم؛
با نخ ِواژه ها ،غزل بافتم؛
شعرِ آرامشِ من !
به شوقِ نفسهایت ،
در باغچه ی زندگی،
نسترنِ عشق کاشتم…
مه ناز نصیرپور
ششم مهر نود و چهار