راے مے دهم بہ سرو و سپیدار،
برگهاے انار در بهار

مه_ناز_نصیرپور

نگاهت روحِ آغازِ دوبیتے
صـدایت ساز و آوازِ دوبیتے
غزلخـوانِ وجودِ من تو هستے
امیـد و بالِ پروازِ دوبیتے

مه ناز نصیرپور

هیچ کس

اشک کویر را ندید

وقتی رهگذر را بدرقه می کرد

مه ناز نصیرپور

پنبۀ بالشم را می زنم
تا بیشتر خوابت را ببیند
سبکبال در اوج آبی خیال
آنسوی آرزوهای محال
ستارۀ دیدار بچیند

مه ناز نصیرپور

کنار رفت دالِ فاصله
آدینه ام ، غرق آینۀ روی ماهت شد

مهناز نصیرپور

تک بیت ماندم
وقتی غزل خداحافظی خواندی

مه ناز نصیرپور

ای نازنینِ ماهم، وزن شعرِ کوتاهم
کنارت هم نباشم با یاد تو همراهم
روح لطیف شبنم ، از قلبت غصه ها کم
برای تو از خدا بهترین را می خواهم

مه ناز نصیرپور

دریچه گشود
نگاه آبیت
دیگر دلم در قفس نبود

مه ناز نصیرپور

دلتنگی
تمام نمی شود
بلکه از نوعی به نوع دیگر تبدیل می شود

مه ناز نصیرپور

چرا در گنجه بازه؟
چرا شب غم درازه؟
چرا پرنده نمیخونه ؟
چرا روشنی نمیمونه ؟
حسنبک !
این یک  ترانه ی کودکانه نیست
بهانه ی دلتنگیست

مه ناز نصیرپور