“پدر” اے تڪیه گاه بے بهانه!
مهربانیت،ادامه دارد
سه نقطه تا بے نهایت

مه ناز نصیرپور

شعر زندگے ام ردیف نمے شد
اگر قافیه ے شانه هایت
نبود پدر!

مه ناز نصیرپور

“به نام پدر”

نه غزل، نه قصیده، نه حتی دوبیتی…

تو را سالها پیش،در کوچه های تنهایی گم کرده ام…

درد به استخوانم می رسد وقتی می بینم آسمان چشمانت ،حتی یک ستاره هم ندارد.

دلم چقدر برای صلابتت تنگ شده،چه بی رحمانه در لرزه های روزگار فروریختی و من نشسته ام در دامنه ی اندوه،به میلاد لبخند دختران و پدران می نگرم…

 

مه ناز نصیرپور

 

در تالار ِوجودت،
هرکس سازی می زند…
غمِ چشمانت،
اهوازِ دستانت،
تارِ موهایت،
شورِ لبهایت،
به کدامین آهنگ برقصم ؟
مه ناز نصیرپور
مهر نود و چهار

مینویسم مטּدراینجا آنچـہ مطلوب دل ❤ است
گفتگوے زندگے،دریا و موج ساحل است

گاه از لبخند و پیوند و گل و عشق و نسیم
گاه از روزے ڪـہ خندہ مشڪل است

مـہ ناز نصیرپور

هروقت دلتنگ شدی

جایی پیدایم کن که حلق آویز کردی دلم را

گلوی سکوت- دهلیز بغض – سرزمین ناگفته ها

 

مه ناز نصیرپور

میرویَم

چون یاس

در باغ دستانت

میریزد احساس

از شعر چشمانت

 

مه ناز نصیرپور

 تقدیم به مادراטּ پرڪشیده و خانواده هایے ڪه خونه شوטּ از مهر حضور ♥مادر♥ خالیست

اگر جاے مادر، خالے بماند
نگاهت همچو ابرے غم ببارد

گلویت بغض میگیرد
نت و آواز مے میرد

خیالت لَنگ مے ماند
صدا دلتنگ مے خواند

مـہ ناز نصیرپور

امیدوارم خداوند همه ے مادراטּ پرڪشیده را رحمت ڪند و به خانواده هایشاטּ صبر ارزانے فرماید آمیטּ

♥ روز زטּ و روز مادر به همه ے بانواטּ ایراטּ زمیטּ فرخنده ♥

اے گلِ همیشـہ بهارے
میانِ نامـہ هاے ادارے
در روز آغازیטּ ڪارے
یادت آوازی به دل جارے

مـہ ناز نصیرپور

در ارتفاعِ سقوط،
سر بـہ آسمان،
فریادِ سڪوت،

لبریز شد ڪاسۀ صبرِ چشمانم
خالے و سرد ، شورِ دستانم

بهارِ نارنج
آرامشِ دنج
ڪجایے؟

مـہ ناز نصیرپور