به شوق مِهر چشمانت
بهار من شکوفا شد
مه ناز نصیرپور
چتر نمی برم
تا
باران را به رویایت
آبان را به آوایت
زندگی کنم
مه ناز نصیرپور
پ.ن: شانزدهم آبان
ساعت ۷:۳۰ دقیقه
وقتی از آوای رویایت لبریز بودم️
س ساقه ی سبز امیدی به
ک کویر دل من
و واژه ی نغز غزل
ت تار سرودن بنواز
مه ناز نصیرپور
باران آبان کجاست
تا عطر بهارنارنج
دوباره
از اردیبهشت آغوشت
برخیزد؟
و پیچک سبز عشق
با مهر نارنجی ات
درآمیزد؟
کاش شال گرم دستانت
بر گردنم آویزد…
مه ناز نصیرپور
حسین (ع)
هلال شد
وقتی
ماه افتاد
از لب مشک
چکید
آه و اشک و فریاد..
مه ناز نصیرپور
هر شبانگاه
سپید ذهنم
شعر صد خاطره را
می بافد
و به گوش قلمم
واژه ی مهر تو را
می خواند
مه ناز نصیرپور
واژه ها شیرینند
چون که یاد تو
به شعرم جاریست
صبح مهرانگیزم!
نفس روشن جان تو
ز غمها عاری
مه ناز نصیرپور
