یاد تو هر دم که از ره میرسید
خواب از چشمان واژه میپرید
در دل سنگی تکرارِ صدا
نغمهی آرام رویا میتپید
برنگشتی و جنون؛ صد راه رفت
شبنم دلتنگیام بی تو چکید
ای امان از وعدهی سرخرمنت
چهرهی شهریورم از غم تکید
کافهی تنهایی و دمنوش و چای
میشود؛ آرام؛ جان از عطر بید
دامن نارنجیِ و رقصِ نسیم
میدهد پاییز؛ مِهرت را نوید
بر سرم کرده حریرِ روشنی
شوقِ دیدارت به رنگِ سبز بید
زیر گلدان را نمیبیند دگر
میرسد اینجا خیالت بیکلید
مه ناز نصیرپور



دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.