تحمیل درد دوری، صبر است با غروری
ماتیکِ گرمِ لبخند، زیرِ نقاب کوری
یادِ شبِی شکسته، با سایه های خسته
با آه سرکش غم، بغضی که راه بسته
مرثیه های کشدار، غمنامه های بسیار
خون واژه های دفتر، با یک ردیف تکرار
پاییز و باغِ احساس، گیلاس پشت گیلاس
در جنگ غصه پژمرد، پروانه و گلِ یاس
ای کاش، اوج حسرت، درگیرِ موجِ محنت
سرکوب شوق گشته، این آسیا به نوبت
شعرم که ناتمامم، بندآمده کلامم
ای زندگی دمت گرم، من با تو رام رامم…
مهناز نصیرپور
پ.ن: صحنه های عروسی اجباری شهرزاد با قباد در سریال شهرزاد…
این ترانه مربوط به توصیف حالی بود که از دیدن قسمت ۶ فصل اول شهرزاد پیداکردم … البته در زمان قدیم بسیاری از افراد اجبار ازدواج را تجربه کرده اند که گاهی منجر به عشقی تمام نشدنی شد و گاهی هم عادت و اینکه باید تا آخر عمر ادامه داد…
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.