دیرم شده و مقصرش آغوشت
معتادِ توام؛ مخدرش آغوشت
این دفتر لحظهها پر از خاطرهات
تاریخنویس و شاعرش آغوشت
#مه_ناز_نصیرپور
💕
T.me/MehreMordadi
دیرم شده و مقصرش آغوشت
معتادِ توام؛ مخدرش آغوشت
این دفتر لحظهها پر از خاطرهات
تاریخنویس و شاعرش آغوشت
#مه_ناز_نصیرپور
💕
T.me/MehreMordadi
روی تابِ عشق تو دلواژه ها بی تاب شد
دخترِ احساس از رویای تو بی تاب شد
چشمهایت، مطلعِ شعر نیایش خوبِ من
باغِ آغوشت برایم بهترین محراب شد
مهناز نصیرپور
جمعه و “چاوشی” و “ابراهیم”
ما اسیر سفری جانکاهیم
چشمهامان غزلِ ممتد درد
خنده ی زخمی صدها آهیم
در بلندای شبی یلدایی
شعر بی قافیه ی کوتاهیم
پرِ فریادِ غمی دیرینه
حبسِ دیوارِ کدامین چاهیم؟
روزگارِ همه تاریک شده
من و تو دربدرِ یک راهیم…
مهناز نصیرپور
جمعه
۱۶/۶/۹۷
پ.ن: آلبوم “ابراهیم” آقای “محسن چاوشی” بسیار شنیدنی و هنرمندانه است با مفهومی عمیق…
نه مثل آلبوم های خوانندگان نان به نرخ روز خور این روزها با اشعار دزدی و آهنگهای کپی…
هنرمند واقعی خواننده ای مثل ایشان است که بدون کنسرت و تبلیغات آنچنانی با هنر صدا و انتخاب های ناب ترانه و شعریش محبوب شده…
فسانه می شود آغوشها
وقتی خدا خواهد
ترانه می شود آغوش ها
وقتی خدا خواهد
اگرچه خواستید مردم نبینند موی زنها را
رسانه می شود آغوشها
وقتی خدا خواهد
مهناز نصیرپور
۴ تیر ۹۷
پ.ن: جهانی می شود آغوش ها وقتی خدا خواهد…
ماهِ رمضان،نوشِ نگاهت قدغن
روییدن من بر سر راهت قدغن
چشمان من از عطش سیاهی رفته
باریدن روی همچو ماهت قدغن
صحرای نبودن تو همچون لوت و
تن پوش پر از گل و گیاهت قدغن
تشویش و غم و بی کسی و زوزه ی باد
آغوش لطیف و جان پناهت قدغن
تا موقع افطار به خود می لرزم
پوشیدن آن زلف سیاهت قدغن
مهناز نصیرپور
۲۷ اردیبهشت ۹۷
عزیز نغمه و شعر و ترانه
شقایق، رازقی، مه دلبرِ من
در این دنیا که لبریز فریب است
تویی اردی بهشتِ باور من
نگاهت مصرع آبی عشق است
تب پرواز در بال و پر من
خیال تو که پژواک امید است
طلوع هر غزل در دفتر من
میِ لبخند تو قافیه ی مهر
شراب شادی اندر ساغر من
تویی جادوی دل آویزِ مهتاب
درون برکه ی چشم تر من
اسیر درد کشدار سکوتم
تو کی آیی کنار بستر من؟
مهناز نصیرپور
بیا و گونه هایم را زشوقت ارغوانی کن
به رقص شعر لبخندت دل من را روانی کن
منم همچون زلیخا و تو هستی *معجزِ یوسف
تمام تار و پودم را پر از شور جوانی کن
شده دنیا هجوم غم به قلب بی پناه عشق
بیا فکری به حال *آخرین جنگ جهانی کن
بهاران بی تو می میرد دل قافیه می گیرد
به جای باد پاییزی، بیا با گل تبانی کن
درون من تپش دارد هنوزم نطفه ی احساس
بیا و پرده برداری از این راز نهانی کن
سکوت تلخ یک کوهم، پریشانی اندوهم
تو با پژواک آرامت برایم نغمه خوانی کن
رها کن *بیت و ابیاتی ز دیگر شاعران ای جان
بیا گلواژه های شعر من را زندگانی کن
مه نازم که با عشقش به تو هرلحظه می تابد
شبیه ماه مهرت باش همیشه مهربانی کن
مهناز نصیرپور
پ.ن: منظور از بیت یکی مانده به آخر این نبود که من حتی با شاعران و ترانه سرای بزرگی که نام بردم قابل مقایسه هستم که من حتی اندازه ی ناخن انگشت کوچکشان در شعر گفتن تبحر ندارم بلکه منظورم این بود زندگی کردن در غزلهای شاعر زندگی خودت یه مزه ی ناب تر داره …
سوره ی شمس الضحی، ای مهر بی پایان شعر
کی تو نازل می شوی بر پیکر بی جان شعر