روی تابِ عشق تو دلواژه ها بی تاب شد

دخترِ احساس از رویای تو بی تاب شد

چشمهایت، مطلعِ شعر نیایش خوبِ من

باغِ آغوشت برایم بهترین محراب شد

 

مهناز نصیرپور

از زمزمه ی عطر تو

بر لاله ی گوشم

شعر و قلم و واژه و تن،

مست جنون است…

 

مهناز نصیرپور

من دلم می‌خواهد
کلبه‌ای داشته باشیم درون باغی
یا دمِ مزرعه‌ای، جالیزی …
بنشینیم گهگاه در کنار جوی و
بخوریم نان و پنیری با عشق…
زیر سقف نیلی و پاک خدا
حس کنیم
عطر چمن در باران
کوچه‌های احساس
پر شود از گلِ یاس…
تو بیایی و بچرخیم رقصان
من و این مزرعه‌ی آذرگون…
 زیر نور آفتاب
چشم در چشمِ هم و مو پریشان در باد..
دامنِ چین دار وُ روسری گلدار وُ
گونه‌‌های نرمم صورتی رنگ بهار
و لبانم غزل سرخ انار….
من دلم می‌خواهد
لب خندان تو را
منتظر باشم با
کوزه‌ای آب خنک
و غذایی که دلت می‌خواهد…
بوی چوب وُ کاگل
وَ بهارِنارنج
تو کنارم باشی در همین خانه‌‌ی دنج…
من ببافم قالی
تو تجارت بکنی
این همه نقشه و طرح زیبا…
ای فلانی جانم
قمصرِ کاشانم
دل من می‌خواهد
یا
من دلم می‌خواهد
تپشِ قلب تو را
در هوای تازه
با نوای عاشق چلچله‌ها گوش کنم…
من دلم می‌خواهد
مهر انگشتانت با صبا یار شود
تا پریشانی موهایم
را به شما بسپارم…
مدتی هست که وابسته‌ شدم
به چهارخانه‌ی تن‌پوش تو وُ
مخملِ آغوشت…
پشتِ سرو دوم
با گلِ لبخندم
منتظرم
می‌سرایم
آخر شعرم را
در تبِ دستانت…
تا نگاهت که طلوعِ عشق است
نفسم، وقت‌به‌خیر…
مه ناز نصیرپور
#بداهه #تصویرنویسی
بر پله های انتظار نشستم چه بی قرار
تا فتح شهر پیرهنت در پل خیال
مهناز نصیرپور
عشق تو
تاج گلی ست
بر سر دخترک احساسم…
مهناز نصیرپور
تا به یاد آمد گل لبخند تو
صورتی شد دفتر احساس من
مهناز نصیرپور
بارش عطر تو روی تن من
تازه کرده گل پیراهن من
مهناز نصیرپور
عطر یاد تو به ذرات هوا آویز است
مثل بوی گل سرخ
در نفس باغچه ها
همچو لبخند به لبهای امید
مثل معنای عمیقِ شعر کوتاه و سپید
مهناز نصیرپور
من لاک زدم ناخن غم را نفهمی
حال دل من بی تو چه ناجور خراب است
مهناز نصیرپور