اینجا حجازِ جهله
که ظاهرِش جدیده
پاداشِ آرزوهات
یه پارچهی سفیده
اخبارِ دائما بد
تو گوش ما میپیچه
ارزش جونِ آدم
اینجا همیشه هیچه
رویای دخترامون
رنگیِ داسِ درده
غیرت اگه جنونه
لعنت به هر چی مَرده
این خولیِ تحجر
از هرچی بنده آزاد
از حملهی تعصب
اخلاق رفته بر باد
قانونِ ضدِ کودک
داس و طناب و چنگک
افتاده رو سرِ ما
بی رحم مثل بختک
خوابا شده پریشون
شعر و ترانه دلخون
بیداریای ممتد
دلواژههای گریون
این داعشی که میگن
اینجا همین حوالی ست
توی شبِ خرافه
جای ستاره خالی ست
شلاق و داس و چنگک
آوارِ داغِ بختک
پرونده های بسته
تو شعلههای فندک
تو جایگاه شاهد
گرچه خدا نشسته
انگار از سکوتش
هرگز نمیشه خسته
رویای دخترامون
رنگیِ داسِ درده
غیرت اگه جنونه
لعنت به هرچی مَرده…
مه ناز نصیرپور
پ.ن:
رومینا اشرفی قربانیِ تعصب و ادعای غیرت، قربانی حرف مردم و ترس از بی آبرویی …
قربانی نشخوار خرافه های پوسیده…
قوانین ناعادلانه ی کودکان…
در سیاهچال گلویم
بیداد می کند
هزار بغض نهفته
و حسرتهای نگفته
اما تقدیرِ فریاد،
تبعیدگاه سکوت است
در حنجره ای که تشنگی گفتنش را
هیچ مَحرَمی سیراب نمی کند…
مه ناز نصیرپور