عاشق که باشی
بهار جلوه ای دیگر دارد …
قلبت با عشق،
تابلویی ست پر از گلهای رنگارنگ
دنیایی لبریز از موسیقی و آهنگ
شقایق که باشی
حال بلبل را خوب می فهمی
حس پایان تاریکی،
درک نور ستاره ها …
بالا رفتن تا آسمان
با دستان روشن فواره ها
بودن تو تنها عادت نیست
که نبودنت هم روزی برایم عادت شود
هیچ چیز جز وجودت حریف غصه ی این قلب بی طاقت نیست
بودنت عشق و نیاز، شوق و امید پرواز
از قفس دلتنگیست نه حسی خالی و زودگذر مثل هوس ،
بلکه حسی عمیق مثل نفس که درونم ریشه دارد
و تو خوب می دانی که پرنده ی نگاهم تنها در خانه ی چشمان تو آرام می گیرد…
بی تو بی قرار و بی آشیانه در رگبار غم و سرمای جدایی می میرد..
مه ناز نصیرپور
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.