زندگی گاهی آن قدر سخت می شود که آرامش را طوری گم می کنی
که گویا هرگز نبوده است…
تلخ است وقتی با شوق و امید از خانه می روی
اما ناامید و غمگین و افسرده بر می گردی
دلتنگ می روی
دلتنگ تر برمی گردی
امشب آسمان هم طوفانی ست
پر از بغض تلخ پریشانی ست
ابرها هم مثل قلب من اسیر بغض
پای رفتن ندارند
صدای شکستنشان وجودم را می لرزاند
من و آسمان همدردیم و یک نفس می باریم
مه ناز نصیرپور
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.