zayanderood shab1

چراغها را چه سود ،

وقتی چشم اصفهان بسته بود،

نصف جهان بدون زاینده رود،

انگار مرده بود…

از سکوت ِکویر،

سی و سه پل خسته بود…

گلوی شعر ِزندگی را بغض ، گرفته بود…..

در شهر ، غمی عمیق نهفته بود….

فصلِ شادی خفته بود
مه ناز نصیرپور
مرداد ۹۴

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *