وال ایِ من،
عاشق برگ و چمن
رویش لبخند مهر
بارش رویا به شعر
چشای مهربونت
آخر اشک و آهم
تو عصر آهن و مس،
شونه ی تو پناهم
شعر سپید تنت
به رنگ آغوش ایو
تو کهکشان می پیچه
عطر تو مثل یک سیو
گیاه عشقمونو
تو دست هارولد نذار
بیا با هم برقصیم
تو فصل خوب انار
قفل کن انگشتانتو
تو ساقه های دستام
اگه یه وفت نباشی
تو دنیا خیلی تنهام
سفینه ی زیبا رو
بدون تو نمیخوام
به جز تو با هیچکسی
تو دنیا راه نمیام
مه ناز نصیرپور
سی ام خرداد نود و چهار
بعد از دیدن فیلم وال ای ..
چه کسی می گوید ربات ،قلب ندارد؟
من قلب او را از نگاهش حس می کنم♥
تقدیم به وال ای خوبم ♥
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.