شبها بدونِ تو ،دلتنگ و بی حصار ،
تنها نشسته ام ،
ای ماهِ روشنم…
ابریشمین چو کِرم،در پیله ، بی قرار
لرزان ، در انتظار،
من تار می تنم….
گلزارِ من تویی،دلشاد و برقرار،
پروانه ات منم،
از نورِ مهرِ تو،مغرور و استوار،
با قهر، دشمنم،
با شورِ عشقِ تو،در سایه ی چنار،
آهنگ میزنم،
جاری که می شود ،مضرابِ دست تو،
دیوانه می شوم،بر شانه های تو،
من چنگ می زنم….
فریاد می زنم ،روزی هزار بار،
پنهان و آشکار،
خوشبخت ترین زنم…..
مه ناز نصیرپور برای مهر درخشان زندگیم تا طلوع دوباره اش چند غروب باقیست؟
دهم شهریور نود و چهار
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.