نت به نت میرقصد تنم از دستانت
خط به خط مدهوش شعر انگشتانت
برده قلب ما را آن لب خندانت
شده ام سر در گم در شب مژگانت
در کویر باور میرسم به آخر
تو بیا و دریاب گل این گلدانت
زیر پاهای تو، عشق من رنگ نباخت
من هنوزم هستم قالی کرمانت
دل من ویران است ابر پرباران است
تو بتابان بر شب، نگه تابانت
کوچه ها بن بستند، عقربه ها خسته
دست من کوتاه است از گل دامانت
از دل مردادم نبض عشقم تند است
آتشم را کم کرد مهر آن میزانت ؟
#مه_ناز_نصیرپور
نوزده بهمن نود و چهار
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.