“شکوه ات حرف غریبیست شنیدن دارد
دیدن روی دل انگیز تو دیدن دارد”

آبیِ چشمانت شوقِ آغاز من است
باغ گیلاسِ لبانِ تو چشیدن دارد

ناز انگشتانت موجِ آوازِ من است
نبضِ تندِ عشقم با تو شنیدن دارد

گرمیِ دستانت اوجِ پرواز من است
نقش رویایِ وصال تو کشیدن دارد

تشنه خسته بیقرار در کویر انتظار
شبنم دیدار روی تو چکیدن دارد

شب تنهایی و اندوه و هیاهوی سکوت
مهر رخسار قشنگ تو دمیدن دارد

لحظه ها خوابیدند، بسکه از آمدنت پرسیدند
میوۀ کالِ حضور تو رسیدن دارد

کوک کن ساز قدمهایت را
مرغ امّید دلم شورِ پریدن دارد

مه ناز نصیرپور
دی نود و چهار

مطلع غزل از بانو پاچیده ( پروا)

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *