دختر قایق
مهم نیست
به کدام دلیل رفتی و نماندی
مهم این است فاتحه ی این عشق را
با رفتنت تلخ تر از من خواندی
پس نباید برایت مهم باشد
گریانم یا خندان؟
آرامم یا نگران؟
در آغاز راهم یا به فکر نقطه ی پایان
چه اهمیت دارد؟
در دریای دلتنگی و درد نبودنت
غرق می شوم یا زنده می مانم؟
از این به بعد داستان را
تنها دلم می نویسد
و پایانش را
تنها خودم می دانم و خدا
سخت است که بگویم ولی…
دیگر محرم معنی نقطه چین های
پایان شعرم ، بغض واژه هایم ،
غم چشمانم و حس و حال دستانم نیستی…
جایی که برگزیدی با دیگری بودن را
انتخاب کردی که خاطره شوی
و همدست فاصله ها
می دانی و می دانم که فاصله ها
سرطان موذی و خاموش سلولهای پیکر عشق هستند…
یکرنگ بودی، مهربان و عاشق
اما حالا شبیه آدمهای این روزگاری…
که در شعر نمی گنجند..
مه ناز نصیرپور

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *