“حال این عاشق دلداده خراب است خراب
سوی هر کو نگرم رو به سراب است سراب”

قالی چشم تو را بافته بودم پر شوق
رفتی و زحمت من نقش بر آب است بر آب

دل من غرق غمت ثانیه ها می شمرد
بی تو مضراب سکوت، چنگ عذاب است عذاب

من پر از شوق رسیدن می دویدم سوی تو
غافل از اینکه دو چشم تو سراب است سراب

کودک قلب من و سایه ی وحشت، شب غم
برق چشمان سیاه تو شهاب است شهاب

خواب بودم که مِی بوسه ی تو نوشیدم
شعر ناب لب تو پر ز شراب است شراب

من به رویای وصال تو غزل می خوانم
وه که کابوس فراق تو طناب است طناب

گر بیایی چو گلی در بر تو می شکفم
چو بهارم بشوی عین ثواب است ثواب

دل من تاب ندارد دگر از دوری تو
که به پیشانی من اخم عتاب است عتاب

همه دارند ز بهاران، گل و یار و پیوند
سهم من از تو فقط اشک سحاب است سحاب

بنشین زودتر ای مه به سرم چون تاجی
به غزل ، مصرع لبخند،صواب است صواب

مه ناز نصیرپور

مطلع بداهه از جناب آقای هیرش حسینی

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *