دیدمت،
مرداد در نبض زمستانم تپید
طلای مهر امید در تار جانم تنید
امشب در اوج رویا
به یاد موج دریا
میخوابم
به بغض دیوارِ غم،
شعر خورشید
میتابم
امروز ،
عقربه ھا،
رنگِ خیال پوشیدند
شراب عشقمان را
جرعہ جرعہ نوشیدند
در شتاب لحظه ها
عاشقانه رقصیدند
قرار آیندۀ آرامش
را پرسیدند
#مه_ناز_نصیرپور
یکشنبه هجدهم بهمن نود و چهار
قاب چشمانم از نگاهت لبریز شد
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.