اینجا در خوشه های گندم?
جریان دارد
انعکاس طلایی #مهر ?تو

نفس می کشم
به یاد آغوشت،
عطر گردوها را…

نرمی انجیرها
در پهنه ی سبز برگها?
به یاد می آورد
نوازشهای تو را…

پژواک نسیم
در گوش باغهای گردو?
تداعی طنین دلنواز صدای تو…

دستان بیرنگ جویبار
به دور ساقهای سپید پاهایم
مرا به یاد رود جاری انگشتانت
می اندازد…

آسمان،
سقف مشترک همه ی دنیاست
اما نه یکرنگ…

این آسمانِ زلال
رنگِ آرامشِ چشمان تو را دارد..

عطر خیارهای جالیز
طعم سرخ گوجه ها
در آستانه ی پاییز
مرا یاد تو می اندازد

دورِ همیشه نزدیکِ من!
پر از جوانه ?میشود
دفتر وجودم
وقتی خاطرات تو
در راهروهای سپید ذهنم
آواز میخواند…

جوهر قلمم
از عشقت همیشه آبیست
درون رگهایم
شوق دیدار تو
قرمز عنّابی ❤️
سهم من از تو
مرداد بیتابی
شبی که همیشه از خیالت
مهتابیست?
?
#بداهه #دلواژه_های_شاعرانه
#مه_ناز_نصیرپور
بیست و یکم شهریور
نود و پنج
ساعت دوازده ظهر

پ.ن: اینجا به سختی گاهی اوقات اینترنت هست
و من خوشحالم
تازه فهمیدم چقدر از طبیعت دور شده بودم
تکنولوژی و گم شدن توی هیاهوی روزمرگی
ما آدمها رو از جایی که ازش اومدیم
از ذات پاکمون دور کرده
گاهی لازمه با قلب طبیعت تپش دوباره رو تمرین کنیم…

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *