unfaithfulness

رفتی با دستی پُر از دستانِ او …

فرو ریختم ….

اما قصه ادامه دارد…..

هنوز چانه ام ،

ستونهایِ شانه ام،

بند بندِ انگشتانم،

اشک در چشمانم ،

از پسلرزه ها،

لرزان است…

این روزها ،

وفاداری ، ارزان است….
مه ناز نصیرپور

این نوشته تاریخ ندارد

این روزها ، هر ساعت ،قلبی فرومیریزد

دستی بر گردنِ بی وفایی می آویزد….

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *