zayanderood

زاینده رود
نغمه ی جریان تو،
آواز شریان زندگی اصفهان..
با تمام وجود خندیدم،
وقتی شنیدم
دختر نقره پوش باران،
رقصان و شتابان،
به آغوشت ،بازگشته است.
سرانجام به پایان رسید
انتظار تلخ جدایی،
قصه ی کویرو بغض نبودن آب،
حسرت و دریغ تنهایی
حالا دوباره ،عاشقانه ها
غزلهای بلند و شاعرانه ها
دامن سیمین ترانه ها
رویش سبز جوانه ها
در جان تو جاری شده اند
باز کنار تو،
صدای خنده های از ته دل
به گوش می رسد.
قدم زدنهای پاییزی،
روی پلهای تو
آغاز می شود
درهای نور و امید
دوباره
به روی شهر
باز میشود.
نصف جهان
زیبایی دوباره ات فرخنده
مهناز نصیرپور
۱۷/۸/۹۳

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *