روزِ مبادا،
برای من هر لحظه ، هرروز است …
صبح و شب و نیمروز ….
تو را نفس می کشم هر دقیقه ….
نمیخواهم در تابوت غم ، زنده به گور شوم،
اسیر تاریکیِ خاک ، پر از بغضِ نور شوم،
نمیخواهم حتی ثانیه ای،
از تو و عشقت، دور شوم…..
مه ناز نصیرپور
نهم شهریور سال نود و چهار
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.