touch tarane

روزهایی که گذشت

گاهی پر بود از

بارانِ اشک

قفس ِبغضی

برای نفس،

مجادله ،

کشیدن و گذاشتنِ منت

گاهی معامله

اما

در آغوش کشیدن ها

پس از آن همه تلخی

طعم تازه ی شکلاتِ تلخ بود….

غرق شدن در نگاههایِ عمیقِ

خیس اما عاشقانه

ماندن بر سر پیمان به هر بهانه

خواندنِ آهنگِ وفاداری،

لمسِ دشتِ لبهایت پر از گلِ ترانه

مثل زیبایی چهارفصل خدا

دلنشین بود

و حالا عشقِ ما

هنوز مثل بهار و پاییز

ترکیب آفتاب و باران

مثل تابستان

داغ و سبز و درخشان

است

من این سفر را با تمامِ لحظه هایش دوست دارم

هنوز

در دشت سپید دفترم

شقایقِ شعر می کارم…

مه ناز نصیرپور

اردیبهشت ۹۴

 

 

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *